Sunday, October 19, 2008

از لطف شما متشکرم

این چند روزه از ابراز لطف و نامه ها و پیامهای شما واقعا سپاسگزارم....از نامه جدی و پر از سئوال بهنوش خانوم تا کامنت بلند بالای بابک و نظرات دقیق متئور منتها من نتونستم وقت کافی برای جواب دادن ببه همشون پیدا کنم در اولین فرصت از شرمندگیتون در میام. ممنونم که اینقده لطف دارین. دوستان

2 comments:

Unknown said...

سلام
مهندس صفايي پور رو ديدي؟

Anonymous said...

سلام
راستش علت اینکه من و سایر دوستان به این سوالات و مباحث ادامه می دیم این هست که شما پایه بحث خوبی هستی و با دقت و حوصله سوالها رو جواب میدی و نظرتو بیان می کنی. بابت وقتی که رو این مباحث که خودم اولین بار شروعش کردم میگذاری، ممنونم. و حالا که قراره سر فرصت به سوالهای قبلی جواب بدی یه مطلب جدید هم بهشون اضافه می کنم؛ چطوره؟ مشکل درمورد زبان ه. کلماتی که ما باهاشون حرف می زنیم و منظورمونو به هم می رسونیم به نظر شما چی هستن؟ آیا قراردادی هستن بین انسانها برای نامیدن هر شیئ یا هر مطلب که تا بحال دیده و شنیدیم؟ آیا این کلمات خارج از حیطه قراردادی ما انسانها، وجود خارجی دارن؟ اگه اینطوره چرا لااقل تمام مردم دنیا به یه زبان واحد صحبت نمی کنن؟ می دونی چی منظورمه؟ می خوام بگم مسلما کلمات و زبانهای مختلف قبل از وجود جوامع انسانی، وجود نداشتند. و با حضور انسان در کره زمین شکل گرفتن و با تکامل اون، رفته رفته زبانها هم تکامل پیدا کردن تا به شکل امروز دراومدن. با این حساب وقتی یه کتاب آسمونی، به همون زبون ما انسانها و با کلمات زمینی برای ما نازل میشه، این چه معنی می تونه داشته باشه؟ آیا این کلمات را خدا بوجود آورده یا تفکر انسان؟ اگر خدا خالق کلمات بوده، پس باز یه محدودیته که خودش برا ما قرار داده، و اگر انسان خالقش بوده، که این حالت دوم محتمل تر هست، آیا میشه بگیم خدا زبون ما انسانها را یاد گرفته و به زبون خودمون با ما صحبت کرده؟ بعد هم با حروف مقطعه خواسته به ما بگه که هروقت دلش بخواد از قید این کلمات آزاد هست؟ ولی کلمات مقطعه هم که با همون حروف ما انسانها نوشته میشند، و باز قدری از محدودیت را تجربه می کنن. آیا واقعا دلیلش محدودیت ما آدمهاست که خدا به شکلی جز زبون خودمون نمی تونسته بامون صحبت کنه؟؟ یا اگه ما در قید و بند این قالب ها نبودیم آیا ممکن بود همین کلمات را هم جور دیگه ببینیم؟