سلام مجدد.
ادامه پست قبلی رو اینجا پی می گیریم. بحث تا اونجا پیش رفت که عرض کردم هر کلامی یک بویی داره...دوست خوبی پرسیدن ..:که اگه کسی این مشام رو نداشته باشه یا بینیش کیپ باشه چی کار باید کنه ؟
یا اگه دو نفر با دو تربیت مختلف اسلامی و غیر اسلامی رو بخواهیم از دید خدا بررسی کنیم رنکینگ اونا چیه؟
فرمایش این دوستمون منو یاد یه منظره روی دیوار معبد آمون در مصر انداخت که در منطقه نوبی مصرقابل مشاهده هستش و وقتی اونو می بینی سرجا ت خشکت می زنه... صحنه ای از روز جزا به قلم مصریان باستان
.
در این صحنه مشاهده می شه که خداوند با کلاهی از سر شغال بر تخت نشسته و فرشتگان در حال سنجش قلب مردگان محشور شده هستند تمامی مردگان قلبشون رو در دست دارند و به نوبت به حضور فرشتگان می رسند و فرشتگان با قرار دادن قلب اونهادر ترازوی (عدالت)به اندازه مهربانی موجود درقلب اونها به اونها پاداش میدند.
صحنه ای عقلانی از قیامت که بی واسطه پیامبران ترسیم شده منطق و عقل همه انسانها ما رو به سوی قیامت رهنمون می شه واین چیزیه که فیزیک کوانتوم هم امروزه بر این باور یقین داره و از نظر تئوری بیگ بانگ هم براحتی اثبات می شه ممکنه شوکه شده باشید..اما برای دونستن این موضوع یک کتاب مفیدبه شما معرفی می کنم: تاریخچه زمان اثر استفان هاوکینگ و دنباله اون :جهان در پوست گردو.
من این کتاب رو با جان و دل خوندم
برای دیدن پست اون موقع به پست مارچ 2007 مراجعه کنید
اینکه شما با چه تربیتی بزرگ شدید یا کجا بزرگ شدین هیچ وقت رو پرفوم دتکتور یا شامه الهی شم اثر نداره شما هر جا که باشین از دروغ بدتون میاد از مهربانی لذت می برین...از اعتماد کردن ممنون می شید.
این همون شامه الهی هستش. خداوند از هر جنبه کامل بوده و هست و خواهد بود اما چرا دست به خلقت زد؟
به قول اون شعر قدیمی درباره دختر همسایه:
:
اومد لب بوم قالیچه تکون داد
قالیچه اش گرد نداشت خودشو نشون داد
اول همه داستاننها می گیم یکی بود یکی نبود الان هم و تا همیشه همون یکی هستش...فقط خدا.... خداوند در جهان تک وتنها بود در نهایت زیبایی...در نهایت قدرت اما هم قدرت و هم زیبایی در حالی به درجه کمال می رسند که هم شناخته بشند و هم تحسینن بشوند. خداوند دلبسته خودش شد و با خودش عشق می باخت که از این قران زیبایی و قدرت همه چیز پیدا شد...قران سعدین...نزدیکی دو خوشبختی
......خداوند همه چیز رو به جز انسان خلق کرد و همه
معترف بودند به قدرت و زیبایی اون اما نه می توانستند و نه می خواستندش ....که مانند او باشند....
به قول حضرت حافظ:
جلو ه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
خداوند انسان را با پتانسیل های بالاخلق کردو با سه نگاه:
نگاه اولی که بشر به خدا کرد این بود که چقدر زیباست؟ در نگاه دوم بشر حس کرد که چقدر او رو می خواد .در نگاه سوم بشر به خودش نگریست و دید که چقدر شبیه حضرت حق هستش پس به فرمان الهی عاشق خودش شد.علت آفرینش زن و مرد هم همین هستش...زن سمبل و نشانه جمال الهی و مرد سمبل جلال حضرت حق هستش این دو با هم می توانند کامل بشوند و هرگاه از هم جدا باشند از ته دل آه خواهند کشید...
یه حدیث از امام جعفر صادق خوندم که خیلی خوشم اومد...ایشون می فرماید: نام اصلی خداوند "آه" است که همه و همه از هر نژآد و قومیت از روز اول خلقت با این نام آشنا هستند و در لحظات تنهایی و اندوه بی درنگ و از ته دل اورا فرامی خوانند و اورا صدا می کنند.
: که در عربی هم
همین لغت با گرفتن " ال" معرفه و تشدید "ل" برای تاکید به " الله" تبدیل می شود.
جالب اینجاست که این :آه ...هم در اوج غم و اندوه و هم در اوج لذت و شادی از وجود انسان ساطع میشه...هرگاه که از خودش بیخود می شه و خودش رو فراموش می کنه و از یاد خودش غافل می شه روح و جسمش بهش یادآوری می کنند که الان فقط اون نام رو که می دانی به زبان بیار..."آه"....؟
. و چقدر زیباست....به یاد بیاریم کی ها آه کشیدیم؟ هر بار که به کل از یاد خودمون غافل شدیم.
این همون مشام الهی یا پرفوم دتکتور ماست...
خداوند قلبهای ما رو می سنجه و می بینه که ما چقدر مهربان هستیم...چند بار آه کشیدیم و خودمون رو از یاد بردیم و اون رو در ذهن مجسم کردیم؟
حالا بمن بگین کسی که به ظاهر به اصول مذهبی پایبنده و طبق " رسم و عادت" اونها رو انجام میده چقدر در خط خداونده؟
آیا همون عبادات حجابی نیست بر دیده او که باید خدا رو بشناسه؟ در فلسفه داریم:معرفه الاشیا به اضدادها...یعنی شناخت هر چیز با مطالعه متضاد اون میسر است...هر کسی که اگه به اصول دین و وجود خدا شک نداشته باشه چطور می تونه صاحب یقین بشه؟
اگه فنا پذیری جسم رو نبینه چطور می تونه جاودانگی حق رو بدونه؟
راستی حق چیه؟ هر چیز زیبایی اصلا خود حقه....به همین خاطر هستش که حق و هم زیبایی هر دو خواستنی هستند...به قول یک نویسنده::
beauty is true..true is beauty!
از نظر من این دوتا اصلا یکی هستند به همین خاطر هستش که می گم ما می تونیم رایحه خوش خدا رو حس کنیم...از روز اول به دنیا اومدنمون.
بیاین بیاد بیاریم دوران کودکی رو...
کودک هر جا که حس می کنه حیاتش به خطر می افته گریه می کنه و با لیخند مادرش که به کمک اون می شتابه به اون ارامش می ده که اون قرار نیست نابود بشه ککودک همیشه افراد رو به این دلیل دوست داره که حس می کنه از اونی که دوست داره یک خیری نصیبش می شه...وبه خاطر همون خیر هستش که اون رو دوست میداره...یه جایی میرسه که به اون عادت می کنه تا جایی که شروع به کفران نعمت می کنه...من داشتم روی این موضوع تحقیق می کردم ...که چند درصد ادمها در دوران کودکی حداقل یک بار آرزو کردند که فرزند پدر ومادر دیگری بودند...نتیجه این بود...نزدیک به همه جمعیت اماری مورد مطالعه من حداقل یکبار ارزوی این موضوع رو کرده بودند.....
اما با بزرگ تر شدن و نگریستن به عشق و دوست داشتن از منظر دیگه. دیگه هیچ وقت این آرزو رو نکردند و اون وقتی بود که فهمیدیم عشق فرایندی بالاتر از حفظ حیات هستش به سخن دیگر فهم گذشت و ایثار و دریافت زیبایی فارغ از پوسته جسمانی باعث عشق می شه.
اینجاست که مرگ در راه عقیده و آرمان مقدس می شه...!؟
و اینجاست چون هرکس دارای یک ایده هستش فرآیند حذف هر انسان از منظر خدا نکوهش شده است...و به همین خاطر هستش که خدا وند می گه کسی که یک نفر رو بکشه مثل اینه که همه مردم رو کشته.
.
ادامه دارد
1 comment:
salam
Man ba aksare sohbataie shoma kamelan movafegham, midunam ke ensanyat makan va zaman nemishnase, midunam ke zibaE hamishe zibast, soale man ine ke aya ensanyat sharte lazem va kafi baraye rastegarist ya faghat sharte lazeme va baraye saadate vagheE bayad yek dine khas ba yek name khas dasht va ye dasturaT ro ejra kard ke lozuman momkene baraye ensanyat lazem nabashan?
Aya yek ensane khub ke mosalman nist shayesteye rastegarist? Va inke agar yek ensan ba tekie be aghlesh, natunest khodesh ro baraye paziroftane yek dine khas(manzuram ghavanine khase yek dine) tojih kone,taklifesh chie?
Taklife Freud va Nietzsche chie?
rasT che khub shod ke dar morede Stephen Hawking sohbat karD in agha dar hamun ketabe “a brief history of time” mige:
“Why does the universe go to all the bother of existing? Is the unified theory so compelling that it brings about its own existence? Or does it need a creator, and, if so, does he have any other effect on the universe? And who created him?”
p.s: hatman miduni ke manzur az “unified theory” yek theorist ke betune hameie bar ham koneshhaye madde va energy ro (nyruie jazebe,electromagnetic, hasteEe ghavi,haste zaEf) ro ba ham tojih va model kone.
Post a Comment