روزهای 14و15و16 خرداد ماه را برای شرکت در یک جلسه کاری در شیراز بودم.واین روزها را مهمان یکی از بهترین دوستام به نام رحمان پولادیان بودم.حسابی بهش زحمت داده بودم که همینجا از خودش و خانواده اش عذرمیخوام.ان شا الله بتونم درآینده جبران کنم.اونجا با یه فرشته کوچولو به اسم الیسا آشنا شدم که این فرشته کوچولو هنوز دندون درنیاورده بود.وخیلی دوست داشتنی بود!
يكي از رويايي ترين مراحل اين سفر بازديد از موزه نظامي كاخ عفيف آباد بود كه با عث شد من حسابي حال بيام.انگار داشتم لايه اطلاعات عمومي اسلحه قدم مي زدم! تانك تايگر-مسلسل پ پ ش 41 - مسلسل ام پي 40
و كلي اسلحه تاريخي و كلاسيك ديگه! واقعا ديدني بودند.
همچنین یک روز نهار رو در هتل پارس مهمان خانواده میرزایی از آشناهای قدیمی بودم که مهمانی به مناسبت ازدواج دخترشان سمیرا بود . با سمیرا میرزایی خیلی اتفاقی آشنا شدم و اولین برخوردم با پدر و خا له اون بود که می خواستند برای بوشهر انتقالی بگیرند و خدا منو وسیله کرد تا این کار راه بیفته در حال حاضر سمیرا میرزایی هم با برادر رحمان شرکت تاسیس کرده اند و با یکی از همکارهاش به نام علی عابد ازدواج کرده و مرداد ماه امسال برای مراسم عروسی منو دعوت کرده.براشون آرزوی موفقیت میکنم.در بازدیدی هم که از شرکتشون داشتم نکات خاص کاری رو به اونها گوشزد کردم که امیدوارم در آینده کاریشون به کار بگیرند .شرکت اونها به لحاظ تخصص اونها به خصوص بهمن برادر رحمان از پتانسیل بالایی برخورداره که با مدیریت صحیح میتونن اون رو بارور کنند .فقط یک برنامه ریزی منسجم احتیاج دارند .که ان شا الله موفق خواهند شدمن براشون دعا می کنم.شما چطور؟
2 comments:
salam ali jan
az inke inghadr lotf dary be man mamnonam.bayad bebakhshi bad gozasht behet va mamnon ke akse elisa ro inja gozashty.ba arezoye movafaghyate bishtar .
ayaaaaaaaaaaaa?
http://www.techstudies.org/farsi/view.aspx?vid=24&src=news&mid=12
Post a Comment