Tuesday, June 12, 2007

پسر با معرفت

پست امروز راجع به يكي از دوستان منه! عبدالرضا صفري! شايد بشناسيدش ؟ من و عبدالرضا از سال اول دانشكده با هم رفيق گرمابه و گلستان بوديم يا بهتر بگيم : خونه و خوابگاه و دانشكده! اون الان ايران نيست ولي شايعاتي شنيده مي شد كه عبدالرضا نسبت به دوستان قديم بي معرفت شده ولي اون در يك ماراتن نفس گير به من ثابت كرد كه هنوز دود از كنده بلند مي شه و اون با معرفت تر از اين حرفاست! اين چند وقته يه زحمت بزرگ من روي دوش رضا بود كه انصافا سنگ تموم گذاشت و كار منو يه طوري رو به راه كرد كه واقعا ازش ممنونم! هم من هم خانواده من! به اين وسيله سلام هاي گرم خودم و خانواده رو از راه دور بهش مي رسونم .اميدوارم در سفرش به ايران بتونم اين زحمت اون رو جبران كنم. هرچند كه كار بزرگ اون به اين راحتيا تلافي نمي شه! بازهم ازت ممنونم آق رضا

1 comment:

Anonymous said...

سلام رضا جون
امانتی رسید ممنون .اومدی باید یه تریپ مهمون خودم باشی.همه سلام می رسونن مرسی!