Tuesday, May 29, 2007

ژنتیک روحی

قبلا یه پست به اینگرید برگمن اختصاص داده بودم یادتونه؟

از همون پست های روز اول بود.این تیکه رو همین جا داشته باشین !
تویه مقاله خونده بودم آدمها از کسانی خوششون میاد که از نظر ژنتیکی بیشتر شبیهشون باشندیا از نظر اخلاقی بیشتر با هم تفاهم داشته باشند.از نظر علمی خیلی از رفتارهای ما هم به ژنتیکمون برمیگرده اینکه چطور فکر کنیم یا اینکه از چه چیزی خوشمون بیاد.گاهی اوقات می بینیم یا می شنویم که یه نفر که دوستش داریم حرفی میزنه که ما خوشمون میاد .توی دلمون میگیم : واسه همینه که دوستش دارم! اما یه دلیلش می تونه این باشه که خصایل ژنتیکی آدمها رو به هم شبیه میکنه وطبیعتا علائق و اعمال آدمهای شبیه به هم ( از نظر ژنتیکی) مثل هم دیگه است. قبلا قومیت های مختلف این مسئله رو به زبانهای مختلف بیان میکردند مثلاٌ ایرانیان باستان معتقد بودند بهره هوشی افرادی که اصطلاحا دارای پیشانی بلندی هستند از بقیه بیشتر هستش مثلا فردوسی در شاهنامه یا حکیم نظامی در مخزن الاسرار به این موضوع اشاره می کنند:
بالای سرش ز هوشمندی................می تافت ستاره بلندی
یا در قرآن درباره افراد گناهکار و بزهکار: تعرفهم به سیماهم.البته این به معنی نفی اختیار از ما نیست بلکه این به ما میگه که به لحاظ ژنتیکی علائق افراد جهتدار هستش . مثلا افرادی که چپ دست هستند دارای نیمکره مغزی سمت راست بزرگتری هستند و بالعکس! یا چون افراد راست دست بیشتر هستند و طبیعتا اکثر تسلیحات برای افراد راست دست ساخته می شوند و طبعا در نزاع ها افراد چپ دست امکان استفاده کمتری از تسلیحات متعارف دارند این رو بدان معنا بگیریم که افراد چپ دست افراد صلح طلب تری هستند ؟ که از بیخ نتیجه گیری نا معقولیه! اما قبول میکنیم که افراد راست دست در منطق و استدلال بسیار قوی تر از چپ دست ها هستند و چپ دست ها در هنر و موسیقی بسیار توانا تر از راست دست ها هستند.
حالا این همه چپ و راستش کردم که چی بگم؟ الان میگم! چند روز پیش یه مصاحبه از ایزابلا روسیلینی خوندم .



می دونین که ایزابلا روسیلینی دختر اینگرید برگمن ( هنرپیشه افسانه ای هالیوود) هستش و در باره علاقه مادرش به پدرش ونحوه آشنایی پدر ومادرش صحبت کرده بود. می دونین که اینگرید برگمن هنرپیشه سوئدی بود که در هالیوود بازی میکرد. و روسیلینی یک کارگردان بزرگ ایتالیایی بود.

ایزابلا روسیلینی نقل کرده بود که برگمن از آمریکا نامه ای برای روسیلینی مینویسه و تویه این نامه به روسیلینی میگه :
شما واقعاٌ کارگردان بزرگی هستید و کار کردن با شما قطعا برای من افتخار بزرگی است .هرگاه به یک هنرپیشه نیاز داشتین که به زبانهای سوئدی و نروژی تسلط داشته باشد و انگلیسی و فرانسه را به خوبی صحبت کند و وبه زبان ایتالیایی تنها یک کلمه بداند
(tiamo)
با من تماس بگیرید.

میدونین که
tiamo
یعنی چه؟ همون دوستت دارم خودمونه! جونور اینجوری از روسیلینی خواستگاری میکنه! روسیلینی هم میگه بععععععععله! بادا بادا مبارک بادا!...... ولی غرض از بیان این مطلب چیز دیگه ای بود من با خوندن این مصاحبه متوجه شدم که این روش ابراز علاقه کردن مورد علاقه افرادیه که از نظر ژنتیکی و رفتاری به هم شبیه هستند. من چند وقت قبل در صحبتی با یکی از دوستان گفته بودم من دوست دارم ابراز علاقه زن به همسر آینده اش از جنس کشف کردن ارزش های وجودی باشه! یعننی زنی آنقدر تیز هوش وآنقدر شجاع که بتونه میان تحسین و علائقش و شکستن هنجار های جاری پل بزنه! (حالا اگه این پست رو بخونه یادش میاد !)
من دیوونه هنجار شکنی هستم ! اون رو علامتی از شجاعت می دونم و خودم هم تبحر خاصی در این زمینه دارم .این مسئله خاص آدمهای خلاق هستش. البته به گفته روانشناس ها ....تعریف از خود نباشه فکر میکنم من بگی نگی یه خورده خلاقیت داشته باشم. قبلا هم از اینگرید برگمن خیلی خوشم میومد ( حالا دیگه بیشتر ازش خوشم اومده) واقعاٌ خدا رحمتش کنه! خدا آدم های شجاع رو خیلی دوست داره .آدمهایی که وقتی از چیزی بدشون بیاد زیر بارش نمیرن وآدم هایی که وقتی از چیزی خوششون بیاد به رغم هنجار های جاری می تونن تحسینش کنند و به سمتش حرکت کنند.
یکی از دلایلی که من با پدیده هایی درگیر میشم که برای خیلی ها دیوانگی محسوب میشه همین عادت منه ! مثلا من از درگیر شدن با مال مردم خورها و رو در روی اونها ایستادن هیچ گونه هراسی به خودم راه نمی دم .تویه موقعیت هایی که همه از ترس زبانشون محافظه کار می شه و لب فرو می بندند من بر عکس محکم می ایستم و حرفی رو که فکر میکنم حقه و به درستی اون ایمان دارم میزنم.و جالبه اینکه خیلی زود طرف مقابل رو به زانو در میارم. ( اونهایی که ماجرای تصادف من با یگان ویژه یادشونه یا در حال حاضر ماجرای بالا کشیدن قرار دادهای مرکز رشد رو شنیدن می تونن تایید کنند) اینها رو نگفتم که از خودم تعریف کنم بلکه گفتم تا بدونین اگه ژنتیک جسمی دست خودمون نبوده قدرت اختیار, قابلیت تغییر در ژنتیک روحی رو به ما داده همون طور که شعرای ما مثل نظامی میگفتند:
تا چند چو یخ فسرده بودن..........................چون موش درآب مرده بودن
خواری خلل درونی آرد...............................بیدادگری زبونی آرد
می باش چو خار حربه بر دوش....................تا خرمن گل کشی درآغوش
ویا:
افسرده مباش اگر نه سنگی..........................رهوارترآی اگر نه لنگی
من اعتقادم اینه که همه چیز در ادبیات غنی این مرز و بوم بیان شده فقط باید جستجو کرد تا یافت .دیگه از آدم بودن مشکل تر نداریم! راه آدم بودن رو گذشتگان ما برای ما ترسیم کردند وآدرس اون رو لا به لای اشعار و متون نظم و نثر قایم کردند. فقط باید گشت و پیدا کرد. موافقین؟

4 comments:

Anonymous said...

نظرگاه خاص درمورد نقدویا ابجکشن وناقد مطرح فرمودین ومرا به ابخشوری ازقریحه خود دعوت نمودین مسجلا .مسلما"منبعد ازمحبان ومقربان وبلاگ حضرتعالی خواهم بود که مبین ومبرهن اندیشه های جنابعالی میباشد
لینک وبلاگ جنابعالی نیز درجوار لینک دکتر مصلح ودکترآذین تدروبلاگ حقیرسجیل گردید
حضورت مشحون ازعلم ودانش افرادی بمشابه حضرتعالی دروبلاگم موجبات خرسندی است
فعلا
کامران وکامکار باشید

Anonymous said...

هم آفرین بر اینگرید برگمن شجاع و هم آفرین بر شما.

م said...

سلام
درسته که هر فردی می تونه خودش رو عوض کنه اما پیش زمینه این تغییر این است که اول الگوئی داشته باشی و بالاتر ذهنی تا حدی تربیت شده که بتونه از بین الگوهای متعدد، انتخاب کنه و ...

در مورد
مطلبی که نوشته بودید "راه آدم بودن رو گذشتگان ما برای ما ترسیم کردند وآدرس اون رو لا به لای اشعار و متون نظم و نثر قایم کردند. فقط باید گشت و پیدا کرد. موافقین؟"

راستشو بخوایددرسته که اثار این بزرگان ابدی شده که اون هم بخاطر عظمتی است که در اثارشون هست اما من نمی تونم راهم رو از بین افکار و نظرات افرادی انتخاب کنم که قطعا و قطعا تمام نوشته هاشون صحیح نیست . شاید می فرمائید کجاست رفرنس صحیح ؟ خیلی سخت پیدا می شه. حتی همین قران نمی تونه به ما بگه که در جزئیات زندگی چطور باید بود. مثلا هیچ وقت نمی تونم جواب سوالات جزئی زندگی رو در قران پیدا کنم اما از مشاور یا همون روانشناس معمولا می تونم کمک بگیرم.
من یه مدت (یعنی حدود یک سال) خواستم که اون طور که فکر می کنم و عقلم می گه زندگی کنم اما به بن بست رسیدم. چرا؟ چون عقل من محدود هست به خیلی چیز ها از جمله ، افراد خاص یا همون افرادی که در مرحله ای از زندگی باید به تو راه رو نشون بدند اما راه تو رو می بندند (مثال واضح اون در زندگیم: استاد راهنمای مقطع ارشدم)
چون اون ادمی هست که نباید کرسی استادی رو بهش بدند اما از بد روزگار اون در این مرتبه قرار گرفته و برای حفظ مرتبه و کار خودش از هر چیزی که فکر کنید استفاده می کنه چون اگر این کار رو نکنه ممکن هست از سیسیتم حذف بشه.

به هر جهت چاره و راهی جز این هم ندارم که به بعضی از مسائل تعبدا نکاه کنم (مثل نماز که باید 2 رکعت صبح باشه و با چه کلماتی اون رو بجا اورد و ... ) ، چون من وقت ندارم که
...
اگر مثل شما بیان خوبی ندارم ببخشید

با ارزوی سلامتی روح و جسم

Arta said...

salam
vaghtetun be kheir !
gahi, jaee , ba chizi ya kasi , mostaghim ya gheire mostaghim , adam ashna mishe ke , un lahze dalilesho motevajeh nemishe ! ama sedaye, be adam mige ... dastanat ba dastane man ashenast ... man rishe-haye to ra daryafte am... !
tabrik migam
khosh-halam ke ( har chand majazi ) ba ye farde por-energy / tasir-gozar / khallagh / ba etemad be nafs / agah va alaghmand be agahi o tasir-gozari / mosammam ... va aashegh ashena shodam .
Rozegar ba kametan baad .