Sunday, April 15, 2007

خاطرات تکرار شدنی-اقتصاد دانایی محور- تردیدها

هنگامی که شوروی سابق فروپاشی کرد من تنها یازده سال داشتم .اما چون همیشه اخبار روز و روزنامه ها را مطالعه می کردم تاریخ سیاسی آن دوران را خوب به خاطر دارم.
آن روزها بحث اصلاحات اقتصادی در شوروی سابق مطرح بود ,فروپاشی دیوار برلین (که به خاطر دارم یک تکه از این دیوار را در منزل دوستی در دست گرفتم این تکه را دوستی از آلمان برایش آورده بود) اصلاحات هشدار دهنده در حزب کمونیست چین هشدارهای حزب کمونیست چین به گورباچف ,پیروزی لخ والسا(که از قضا تکنسین برق -الکترونیک هم بود) درلهستان اشغال چهل و هشت ساعته لتوانی لیتونی و استونی توسط نیروهای هوابرد ارتش سرخ و.... خاطرات فراموش نشدنی دیگه! اما چه شد که یاد آن دوران افتادم؟
پس از پیمان ای بی ام بین شوروی و امریکا کمکم ضعف اقتصادی روسها که مدتها آنرا زیر سانسور شدید خبری از دید جهان پنهان می کردند آشکار شد.ارقام خیالی رشد اقتصادی در حالیکه مالکیت خصوصی نفی می شدو... با بازدید گورباچف از آمریکا و درک صحیحی که گورباچف از اقتصاد بازار آزاد بدست آورد متوجه شد که در بازی شطرنج اقتصاد در حال مات شدن است ,آیا ترجیح می داد که مات شود ,اقتصاد شوروی مزمحل شود یا اینکه بعضی از مهره های خود را قربانی کند؟


در کشوری که شطرنج جزو ژنتیک مردمش است سیاست زیرکانه ای را انتخاب کرد , او روش میخاییل تال قهرمان افسانه ای شطرنج را برگزید!برخی مهره ها را در ازای پیروزی به حریف واگذار کرد!در جماهیر شوروی سوسیالیستی اکثر صنایع مهم و مادر در روسیه متمرکز بود و صنایع کوچک و غیر اصلی در جمهوری های تابعه! پس گورباچف بهتر دید خزانه تهی شوروی ( که اکنون فقط هشتاد هزار دلار آمریکا در آن قرار داشت ) را به روسیه اختصاص دهد و جمهوری های کوچک و بیچاره را به حوزه قلمرو گرگهایی از قبیل ناتو و آمریکا ببخشد ( هرچند که حیات خلوت هایی را برای خود نگه داشت) این کار گورباچف مورد تشویق حزب کمونیست چین قرار گرفت که بیشتر مائوئیست بودند تا کمونیست( اکنون از مائو ئیستی هم فقط نامی برای چین مانده)اما مدیران ارشد حزب کمونیست شوروی این اقدام دبیر کل یعنی گورباچف را بر نمی تافتند لذا هنگامی که گورباچف تعطیلات رادر شبه جزیره کریمه می گذراند با کودتای برق آسای حزب کمونیست شوروی سابق به رهبری " گنادی یانایف" مواجه شد



خوب به خاطر دارم آن روز در روزنامه اطلاعات عکسی از گورباچف و همسرش چاپ کرده بود و نوشته بود که برای زنده بودن او و زنش کار به شرط بندی رسیده است ! آن روزها تقریبا یک هفته از پایین آمدن پرچم سرخ و افراشته شدن پرچم سه رنگ روسیه در زمان تزارها در سفارت روسیه! در خیابان نوفل لوشاتو در تهران می گذشت! اوضاع در روسیه به شدت بحرانی بود.اخبار لحظه به لحظه از درگیری های شدید بین طرفداران گورباچف با افراطیون کمونیست در اطراف پارلمان گزارش می شد .ارتش بیطرفی خود را اعلام کرد و با نطق آتشین بوریس یلتسین در پارلمان مردم به خیابانها ریختند و شورای کودتا هم خود را تسلیم کرد گنادی یانایف بدون اینکه دستگیر شود به فعالیت های حزبیش پرداخت و گورباچف پس از دو دوره زمامداری و با پیروزی قاطع یلتسین بر ژنرال" لبد" که محبوبیت زیادی در ارتش داشت

جای خودرا به " بوریس یلتسین " داد.لحظه ای که گورباچف کلید سلاح های تاکتیکی هسته ای را به یلتسین تحویل داد غربیها نفس راحتی کشیدنداما روسیه ماند و ویرانی اقتصادی هفتاد ساله! متاسفانه یا خوشبختانه اقتصاد چیزی نیست که با حرف و سخنرانی بتوان آنرا درست کرد بلکه اقتصاد مجموعه ای درهم تنیده از عوامل است که همه با هم تشکیل شرایطی را می دهند که به سود یا زیان منجر می شود.اکنون یلتسین بر مسند قدرت بود


و مانده بود با این ویرانه چه کند؟ در نخستین روزهای زمامداری دست به دامان بانک جهانی شد و یازده میلیون دلاروام طلب کرد تا ماه اول زمامداری را بگذراند. بانک جهانی هم اعطای وامهای بعدی را منوط به اصلاحات اقتصادی اعلام کردند به همین دلیل یلتسین ,جوان متهوری را به نام" ایگور گایدار" را به سمت وزارت اقتصاد و دارایی منصوب کرد


و او گروهی از دوستانش را که همه زیر سی سال سن داشتند (خودش سی سال سن داشت)به سمت معاونین و مشاورینش منصوب کرد .در این ایام نرخ تورم به 450 درصد رسیده بود قیمت ها ساعتی بالا می رفتند و همچنان سیاست کنترل دولت بر کالاهای اساسی اعمال می شد.صف های طولانی مردم جلوی فروشگاه های خالی همیشه تا پاسی از شب ادامه داشت مردم پرخاشگر شده بودند پارلمان که هنوز زیر نفوذ مدیران شکم گنده وابسته به حزب کمونیست بود در کار گایدار اختلال ایجاد می کرد و به تمسخر تیم مدیریتی او را " پسر بچه های شلوارک پوش" خطاب می کردند.کار به استیضاح کشید و با تنها اختلاف یک رای گایدار از مهلکه استیضاح جان سالم به در برد ! در موقعی که همه انتظار داشتند این مدیر جوان استعفا بدهد او به نزد یلتسین رفت و در خواست اختیارات بیشتری کرد. یلتسین هم این ریسک را به جان خرید و به گایدار اختیار تام داد. او دو کار انجام داد : اول تسلط دولت بر عرضه ارزاق عمومی را از بین برد و این بازار بالقوه را آزاد اعلام کرد .گایدار در کتاب خاطراتش می نویسد
:
از فردای آن روز هنگامی که با اتومبیل به وزارت خانه می رفتم مردمی را دیدم که کالاهایی را که در خانه ها داشتند برای فروش بدست گرفته بودند و در کنار خیابانها به معامله مشغول بودند. در نخستین ساعات اعلام این خبر روستاییان زیادی به شهرها آمدند و شروع به عرضه تخم مرغ کردند با این کار در نخستین روز قیمت تخم مرغ ده درصد کاهش یافت و سایر اقلام نیز کم و بیش از قیمتشان کاسته شد.
قدم بعدی بر کناری مدیران سرخ از شاهراه های اقتصادی و صنایع مادر و پر سود بود تا بتواند سهام آنها را در قالب سهام ملی به مردم کم درآمد واگذار کند تا فاصله طبقاتی شدید ایجاد شده که حربه همیشگی حزب کمونیست در پارلمان بود را از میان بردارد.این کار با مقاومت شدید مدیران شکم گنده وفادار به حزب کمونیست روبرو شد که بارها در امور دولتی کارشکنی ها می کردند. سپس سیر نزولی قیمت ها آغاز شد تورم از 450 درصد به 76 درصد رسید که بهبودی قابل ملاحظه ای را نشان میداد اما هنوز تا رسیدن به حد نرمال راه زیادی در پیش بود.فشار ها بر گایدار تا آنجا پیش رفت تا در دومین دوره ریاست جمهوری یلتسین شخص دیگری به سمت وزارت اقتصاد و دارایی گمارده شد که سعی کرد بیشتر با استقراض از خارج و بقای مدیران سرخ یکی به نعل و یکی به میخ بزند تا چرخها بگردند.اما نمی توانست مثل گایدار سر منشا تحولات مثبت باشد نتیجه اینکه در دوره یلتسین جز استقراض خارجی شاهد تحول مثبت دیگری در روسیه نبودیم با بیمار شدن یلتسین او " الکساندر پریماکوف " را به نخست وزیری منصوب کرد

که راه گایدار را در خلال 7 ماه زمامداری به نیکی پیمود و روسیه با تورم 19 درصدی به آرامش نسبی رسید اما دوره دیگر ریاست جمهوری نزدیک بود و اکنون با ظهور چهره جوانی بنام " ولادیمیر پوتین "اوضاع دگرگون شد او روش خاص خود را داشت

او که سابقاٌ یک افسر خشن کا گ ب بود با نفوذی که در ساختارهای اطلاعاتی روسیه داشت یکایک مدیران سرخ را سلاخی کرد هواپیمای ژنرال لبد به نحو مرموزی سقوط کرد هر روز روزنامه ها از تصادف مرگبار اتومبیل یکی از مدیران سرخ نوشتند ...اما سرانجام روسیه به ثبات و آرامش نسبی اقتصادی رسید.حالا نوبت سیاست خارجی بود در دوره ای که روسها با مشکلات خودشان دست و پنجه نرم می کردند آمریکا و ناتو تاتوانستند در جمهوری های تازه استقلال یافته ریشه دواندندو امروز از آنها به عنوان اهرم فشار علیه روسیه استفاده می کنند مثلاٌ روسها در ازای ارامش چچن اوکراین را به آمریکاییها سپردند و امروز آمریکا با خالی کردن پشت یوشچنکو

و قدرت گیری مجدد ویکتور یانوکوویچ

در اوکراین , ایران را با اوکراین معاوضه می کند و روسها هم به همین خاطر دیگر از ایران پشتیبانی نخواهند کرد .اما سئوال واقعی اینجاست :
امروز ما داریم قدم در مراحلی می گذاریم که روسها یکبار رفتند و کارایی خوبی هم نداشتند طرح هایی مثل سهام عدالت شاید اقدامات مشابه ایگور گایدار را در ذهن متبادر کند ولی... در کشور ما جایگاهی مثل پریماکوف ها و ولادیمیر پوتین ها خالی است و به لحاظ قانون اساسی متفاوت امکان ظهور چنین مهره های کلیدی وجود ندارد پس آیا فرمولهای روسی قادر به حل بحرانهای اقتصادی فزاینده ما که به رغم تحریم ها تشدید خواهند شد خواهند بود سوال های بی پاسخی است که من به دنبال آنها هستم.آیا یک اقتصاد دانایی محور که نیازمند آرامش اقتصادی آرامش علمی و ثبات قدم متخصصین است محقق خواهد شد؟ آیا به اهداف ایران 1400 یا سند چشم انداز بیست ساله دست خواهیم یافت؟

1 comment:

Unknown said...

رئیس جمهوره قلّابی ما آقای احمدی نجس عجب آدم بی‌حیا و بی‌شرمی هست بعد از اینهمه قتل و آدم کشی‌تازه می‌خواد بره سازمان ملل بگه چطور باید قتل عام کرد و رئیس جمهور هم شد. آقای احمدی نجس و پدر نجسترش آیت الله دشمن اسلامی یک روز جواب این جنایاتشون را خواهند داد حالا هرچقدر برند سازمان ملل عر و تیز کنند. مارو باش هزار‌ها سال تمدن را دادیم دست یک خر ، آقای احمدی خره و یک خر رون، آیت الله دشمن اسلامی. می‌خواد بره اونجا بگه در ایران همجنس باز نیست ولی‌نمیگه کون بچها و طلاب گذاشتند همجنس بازی به حساب نمیآید.اول میکننمون بعد میکشنمون، بد از حقوق بشر و حقوق مردم حرف میزنند. ما دیگه چه ملت خره بدبختی هستیم که اینها شدند حاکممون. لا اِلهَ اِلَّا اللّه
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»