Friday, September 23, 2011

انحطاط آموزش و پرورش در ایران

دیروز تصادفا داشتم به مسائل حل شده یکی از کلاسهای المپیاد ریاضی نگاهی می کردم.... کلی خنده ام گرفت ...یک مشت مسئله ساده و زپرتی که هیچ گونه قوه خلاقانه و ابتکاری توشون نبود ....برام جالب بود که توی اون سطح نمرات همین امتحان معنا و مفهوم خجالت بار تری داشت.

مقایسه کردم با المپیاد های ریاضی زمان خودمون ...واقعا خنده ام گرفته بود.... این مسائل در حکم بازی و ریاضی زمان ما هم نبود. چند دقیقه بعد تلفنی با یکی از دوستام صحبت می کردم حرفاش به شدت تکونم داد.

برای من گفت : دوباره پیش دانشگاهی حذف شده و سال چهارم نظری احیا شده....کتابها ساده سازی شده و کلی بی مفهوم و چرت شده اند.... سطح ارائه دانش در مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان داغون شده و دانشگاه هم که خودت درس می دادی رو به یاد بیار....گفتم : خوب؟ ...گفت: یادته داشجو ها چقدر گستاخ و تنبل بودند؟ ..گفتم : آره یادم میاد ...به همین دلیل تدریس رو ول کردم!..... گفت: الان قربون همون موقع میری....!....... دانشجوی تاپ مهندسی پزشکی دولتی بلد نیست یه معادله درجه 2 رو درست حل کنه یا مسیر یه جسم متحرک رو حساب کنه! ....گفت: من اینا رو با چشم خودم می بینم....

....

دیگه داشتم دیوونه می شدم! مگه میشه؟ ...........سریع چندتا تلفن دیگه زدم و به یکی از دوستام در تدوین کتب درسی زنگ زدم....اونم حرفای مشابهی رو برام گفت.

فهمیدم که اتفاقی که داره میفته ( یعنی افتاده و تموم شده ) خیلی ریشه دار تر از این حرفاست..... استعمار داخلی ( سود جویان داخلی وابسته به استعمار خارجی) از 16 یا 17 سال پیش سر ملت رو با مسائل سیاسی و اقتصادی گرم کردند ( هر روز ذهن جوونا و بچه های مملکت رو گرم کردند با خاتمی و احمدی نژاد و موسوی و کروبی و مشایی و مجتبی و....) ودر سایه و از جایی که کسی حواسش نیست تبر رو محکم به ریشه این مملکت زدند.

آموزش ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان ما رو که نیازمند تغییر بود رو خشکوندند و نسل بعد تاوان سنگین اون رو خواهد پرداخت.

کدام تاوان؟ الان عرض می کنم...............

نیروی کار یک ملت همان تعداد افراد بالای 15 سال آن است ...هرچقدر این نیرو فهمیده تر و با سواد تر باشد کارهای بزرگ و حرفه ای تری را می توان انجام داد.الان در بخش ساختمان نیروی کار افغانی است که کار می کند و نیروی کار ایرانی کار در این بخش را دون شان می داند.....چرا؟ باید از آموزش پرسید!

فارغ التحصیلان مدارس راهنمایی و دبیرستان ما آنقدر که لیدی گاگا را می شناسند کار با انبردست یا تعویض واشر شیر آب را بلد نیستند. کودکان و نوجوانان خود را از مسیر مهارت های زندگی خارج کردیم....زمانی در جنگ سرد ابرقدرتها بر سر تسخیر فضا رقابت می کردند...همان موقع محاسبات مسیر فضا پیما ها محاسبات فرود و پرتاب دستی انجام می شد. قویترین کامپیوتر آن زمان به زحمت از نظر قدرت پردازش به پای یک موبایل 20 هزار تومنی الان می رسید به طوری که ظرفیت پردازش کامپیوتر اصلی سفینه آپولو 11 از یک ماشین حساب مهندسی امروزی پایین تر بود.

پس چه عاملی باعث شده بود که آنها کاری بکنند که ما با ابزارهای قوی تر و کامپیوتر های بسیار مدرن نتوانیم؟

مهندسین و تکنسین های آنها از دوره ابتدایی سخت ترین آموزش هارا پشت سر گذاشته بودند و اکنون قوی و با صلابت مسائل را تحلیل می کردند و راه حل ارائه می دادند....یادم هست که در خاطرات اپنهایمر خواندم یکی از مشکلات آنها در ساخت بمب اتمی این بوده که ماشین حساب ها در مقابل محاسبات کم می آوردند و ناچار با قلم و کاغذ حساب می کردند.....

خوب است امروزه به جای مسابقات المپیاد در دبیرستان یک مسابقه برگزار کنند تا دانش آموزان عملیات جذر و مجذور را دستی انجام دهند.... مطمئنم در کل نظام متوسطه ما در ایران 5 نفر را نمی توانید پیدا کنید که جذر دستی حساب کنند.

نتیجه چنین نسل تنبلی بیکاری گسترده نیروی کار و چشم به راه صدقه و زندگی کارمندی شده و شیفت اقتصاد تولیدی ایران به سمت واردات است. چیزی که دربست بقای حکومت های خودکامه را تقویت کرده و سود آن به جیب کشور های خارجی می ریزد.ما نشستیم و دم از جامعه مدنی و عصر ظهور زدیم و مملکت خود را دربست به تارج دادیم.

ریشه آموزش های ابتدایی در یونان و رم و مصر بسیار سختگیرانه بود و کسی که از این مدارس بیرون میآمد فرزند عصر خویش بود. هندسه و منطق و ریاضیات را می دانست و بهترین روش های فیزیکی را در کشاورزی و جنگ به خدمت می گرفت..این بود که به سرعت جوامع دیگر را فتح کردند و در اوج قدرت به بسط کتابخانه ها و آکادمی هایشان پرداختند که ما امروزه در اجرای یک کپی مسخره از آن آکادمی ها هم مانده ایم.

قوانین آموزش بسیار سخت بود و شامل حضور به موقع در کلاس ...انجام تکالیف.... شرکت در بحث.... انجام کارهای کشاورزی و صنعتی در مدرسه.... بازدید از بیماران و قشون بود....هر کس از قوانین تخطی می کرد تنبیه می شد و شاه و گدا هم فرقی نداشتند.... ارزش استاد از پادشاه هم بالاتر بود و معلمین بالاترین دستمزد ها را می گرفتند... خشم معلم با خشم خدا یکی بود....آنچه که می دانیم از نوشته ها و نقاشی ها بر جای مانده و چه بسا شدید تر از آن چیزی بوده که ما اکنون می اندیشیم.

به چند مورد نگاره قدیمی نظری می انداریم:

در این تصویر از مدارس رومی دانش آموز ثروتمند کمی دیر به کلاس رسیده و استادش به وضوح امر به خروج از کلاس می کند:

در این تصویر دانش آموزان مصری را می بینیم که بر لوح های گلی مشق الفبا می کنند.....

نمای مدارس یونانی که از سنگ نگاره ها بازسازی شده است:

امروزه با آی پد و لب تاپ و روان نویس به اندازه همان لوح های گلی مصری هم معرفت به جهان تولید نکرده ایم...واقعا چرا؟

3 comments:

farahmand said...

سلام وقته شما و همه دوستان عزيز بخير
متاسفانه اين مسئله اي هست كه گريبان گير همه ما و كودكان و نوجوانان ما شده!
آموزش پرورش هر روز به سازي ميرقصه
البته من با برگشت به نظام قبل موافقم يعني برداشتن پيش دانشگاهي و آوردن همان كلاس چهارم
ولي ْآيا سخت گيري ها هم به همان منوال قبل برميگرده جاي سؤال دارد!!!!
پدر و مادر ها ي امروزي هم بي تقصير نيستند رساندن فرزندانشان به هر چه كه آرزو دارند آن هم بدون زحمت
از گرفتن انواع اسباب بازي هاي كه متاسفانه به جاي خلاق كردن فرزندان آنها را آماده خور بار مي آورد تا انواع و اقسام دفتر هاي جور واجور كه به جاي اينكه فرزندشان به اين موضوع توجه كنند كه بايد در آن چه مطالبي بنويسند فقط به جلد زيباي آن اهميت ميدهند ....
حرفها بسيار است همه ما اين مطالب را ميدانيم ولي متاسفانه فقط ميدانيم ولي كاري براي آن نمي كنيم!!!!!
شما بگوييد از كجا بايد استارت زد؟

Farzaneh said...

بله! پدر و مادر ها هم مقصرند... اگر بخواهیم از بالا به کلیه عوامل نگاه کنیم هر کس که به نحوی با آموزش و پرورش کودکان در ارتباط باشه سهمی در این "بی سوادی پنهان" داره. زمانی که ملاک نمره باشه و نه شاخص های تعریف شده برای آن، مدرک تحصیلی باشه و نه سیلابس های تعریف شده و نیز کم و کیف محتوای آن، نتیجه بهتر از این نیست! به نظر من بدترین نتیجه ی این بی سوادی ، بی سوادی معلم ها و آموزگاران سیستم آموزشی است ... شاید مخملباف کار درستی کرد که کودکانش رو از رفتن به مدرسه منع کرد و خود در خانه نقش معلم رو به عهده گرفت و در نهایت دختر یازده ساله اش جوانترین کارگردان دنیا شد!

Anonymous said...

من هم موافقم، پدر و مادرها هم خیلی مقصرند !!!

این یکی از مسائلی بود که همیشه ذهنم رو مشغول می کرد و اسمش رو " بی سوادی پنهان" گذاشته بودم.

نمرات بچه ها تفاوتی نکرده و حتی بالاتر هست، سطح تحصیلات هم بالاتر هست اما سواد و توانمندی ها به شدت کاهش یافته ...
یک جورایی نرخ رشدش هم مثبته! یعنی بچه های امسال از پارسال بی سواد تر و بچه های سال آینده از بچه های امسال

شاید کار مخملباف درست بود که بچه هاشو از مدرسه رفتن منع کرد و خودش در منزل آموزششون داد و در نهایت دخترش در 11 سالگی جوانترین کارگردان شد!