Saturday, April 10, 2010

کارآفرینی؛ ثبات اقتصادی- توسعه شهری به قلم علی صانعی

کار آفرینی؛ ثبات اقتصادی - توسعه شهری
در بین دوستان و همکاران اغلب صحبت هایی پیش می آمد از تولید و وام و طرح کسب وکار یا همان بیزینس پلان ( مجبورم انگلیسی رو فارسی بنویسم تا تایپ کردنم سریعتر باشه و رشته افکارم گسیخته نشه) ...نکته قابل توجه این است که همه دوستان از نوشتن طرح کسب و کار یا همان (بی پی ) نفرت داشتند ...و البته دارند و این ریشه در تنفر ذاتی انسانها از دروغ دارد . شاید اگر بنا بود راست نوشته شود همه با اشتیاق از نوشتن صدها صفحه بی پی استقبال می کردند ... اما چرا می گویم دروغ؟
در بی پی شما برای سرمایه گذارتان شرح می دهید که شما کی هستید – چه ایده هایی دارید- چه کار می خواهید بکنید – چقدر هزینه دارد – چه مقدار منفعت خواهید برد – چه نقاط قوتی دارید – چه نقاط ضعفی دارید – فرصت ها و تهدید های شما چیست؟
با ترسیم یک دورنمای زیبا و البته مبتنی بر واقعیات سرمایه گذارتان را مجاب به سرمایه گذاری در کسب و کارتان می کنید. اما ما در ایران مجبوریم دروغ بنویسیم....چرا؟ چون مجبوریم در هنگام نوشتن کسب و کار زمان را متوقف کنیم از نرخ ثابت بهره بانکی صحبت کنیم ..نرخ تورم ثابت – بگوییم که قرار نیست یک دفعه و یک شبه تعرفه واردات یک وسیله شصت درصد افزایش یابد.... دورنمای توسعه شهری را ثابت بدانیم... نیازمندیهای توسعه را با چشم بندی پیش بینی کنیم ...در یک کلام باید با چشمان بسته وارد میدان مین بشویم.... شاید یک وارد کننده یا یک مغازه دار این سیستم مالی و اقتصادی را بهشت بداند ..زیرا قانون از کجا آورده ای ؟ وجود خارجی ندارد- پول شویی هم که از مقدسات است...کافی است هر دارایی مخلوط به حرامی را خمس و زکاتش را بدهید تا حلال شود حلال تر از شیر مادر....در چنین شرایطی از یک کارآفرین می خواهیم هم تکنولوژی ایجاد کند - هم اشتغال – هم ثروت وهم سرمایه امانتی را با نرخ سود مطمئن باز پس دهد.... آیا امکان پذیر است؟
برای تبیین این بحث به ادامه بحث اقتصادی قبلی خواهیم پرداخت:
در بحث قبلی تورم – پول – عوامل تورم زا را به اختصار معرفی کردم ( البته از دیدگاه شخصی خودم که آنرا قابل نقد می دانم) در این بحث نقش این عوامل را در توسعه جامعه و کارآفرینی بررسی می کنیم.
بازهم بگم که این مسائل دیدگاه شخصی من است و اگر در این جا می نویسم برای این است که فرصتی برای نقد و بررسی بیشتر آنها فراهم شود و از این مجال ارتقایی در آموخته های خودم و دیگران ایجاد کنم.
هدف یک بنگاه کارآفرین مبتنی بر فناوری های نو ایجاد ثروت از داشته های بی ارزش قبلی است...اصلا مفهوم تکنولوژی همین است. ابتدا چند کلمه را وا کاوی کنیم:
تکنولوژی:
Technology=techno + logy
لغت اول یعنی تکنو از واژه یونانی- لاتین با تلفظ " تخنی" گرفته شده است . تخنی را دیکشنری ها این گونه معرفی می کنند : روش- جادو- شیوه و لوژی هم که به معنای " شناخت" است.... مثلا : ژئولوژی = زمین شناسی ؛ فیزیولوژی= زیست شناسی/اندام شناسی ؛ و... و تکنولوژی یعنی: شناخت روش ها......در عربی آنرا علم الحیل می گفتند که ترجمه دقیقی از واژه تکنولوژی لاتین است. در یک جمله؛ تکنولوژی " دانش یافتن راه حلی تازه برای اموری که قبلا بوده اند یا جدیدا ایجاد شده اند" معنا می شود.
پس تا اینجا دو مفهوم قبلی و یک مفهوم جدید رخ می نمایاند:
الف) کسی که می خواهد تکنولوژی ایجاد کند باید دقیقا بداند که صورت مسئله چیست؟ یعنی می خواهد بر روی چه موضوعی کار کند.....
ب) تا کنون از چه راه هایی به انجام این کار مبادرت می ورزیدند.
و
پ )نکته بسیار بسیار مهم از دید من این است که به همه چیز از اول فکر کند....
یکی از مواردی که سم مهلک تحقیقات آکادمیک در سرتاسر جهان است این است که بخش ب و پ با هم قاطی می شود...یا به قول اهل پژوهش متدولوژی پس از مطالعه ملکه می شود....
من این مسئله را هم در دوره کارشناسی و هم در تحقیقات آکادمیکی که بعد از دانشگاه داشتم و دارم به کرات می بینم یعنی این بیماری مسری پژوهشی از نسلی به نسل بعدی و از کشوری به کشور بعدی انتقال می یابد....
همه به کارهای انجام شده قبلی نگاه می کنند...رفرنس می دهند و چنا نچه در مقطع مثلا کارشناسی یا کارشناسی ارشد بخواهی راه جدیدی را که خود یافته ای بنویسی یک خط قرمز پر رنگ روی آن می کشند و می گویند که باید رفرنس بدهی ..شما در این مقطع در صلاحیت دادن ایده و نظر نیستید... در مقطع دکتری شاید بتوانید نظر بدهید!!!.... و البته موضوع به همین جا ختم نمی شود....دانشجوی فارغ التحصیل با چنین متد مزخرفی باید وارد بازار کار شود و اقدام به خلق تکنولوژی کند....چیزی که اصلا برای ایجاد آن تربیت نشده است....این مسئله مختص ایران نیست همه جای دنیا همینطور است..نظام های دانشگاهی ابتدا با خلع سلاح نوآوری دانشجو اقدام به ایجاد حس تمکین از کتب و اساتید می کنند و چنین القا می کنند که هرچه حق و شرف وجود داشته در اندیشه های متقدمین شما آمده و شما موظف به فراگیری آن هستید...حتی حق تشکیک هم ندارید....!!! چرا نمی دانم؟
نکته جالب توجه این است که وقتی به زندگی افرادی نگاه می کنیم که نام آنها در رفرنس ها بت شده !! در می یابیم که این افراد خود از دشمنان چنین شیوه آموزشی بودند و قوانین این چنینی را بر نمی تافتند... برای مثال در مهندسی برق نوابغی مانند " پل دیراک" ( اسطوره مورد علاقه من) یا "نیکلای تسلا" - جرج وستینگهاوس – ادیسون( که البته سواد آکادمیک نداشت) همه و همه کسانی بودند که یک چنین نظام منحط آموزشی را به سخره می گرفتند و کار خود را می کردند.... . امروزه همان نظام آموزشی یافته های آنها را وارد کتب درسی کرده و به لوث جنایات آموزشی خود آلوده کرده است.... حتما دیده اید که عشق اساتید دانشگاه در سرتاسر جهان این شده که چند تا مقاله در ژورنال های علمی بدهند و به قول معروف مقاله آی اس آی بدهند... وقتی می بینم یک یا چند محقق بر روی یک موضوع کار می کنند که مقاله بشود بعد از آن یک مقاله جدید می دهند و به همان مقاله قبلی رفرنس می دهند خنده تلخی بر لبم می نشیند که زهی حماقت!!! خیلی خوب است که انسان هر روز و هر روز مطالعه کند ...مطالب جدید کشف کند.... اما آیا تا کنون در مطالبی که آموخته اید تشکیک کرده اید؟ ... بگذارید مثالی بزنم:
بنده قاطعانه اعلام می دارم که سواد آکادمیک کمتری نسبت به جناب آقای دکتر تابنده مولف محترم کتاب رفرنس درس مهم تکنیک پالس دارم... رفرنس این استاد محترم از دانشگاه شریف الان در حدود 24 سال است که در تمامی دانشکده های برق کشور تدریس می شود و یکی از قویترین کتب این زمینه است.... در سال 81 من به عنوان درس دانشگاه این کتاب را خریداری کردم و شروع به مطالعه کردم در اول یکی از فصول مربوط به تکنیک های ایجاد پالس با ترانزیستور یک فرمول برای توصیف رفتار ترانزیستور مطرح شده بود که به عنوان قضیه برای اثبات سایر بخش های فصل استفاده شده بود یعنی سنگ بنای اولیه برای ادامه کتاب.... روزی که استاد محترم فرمول ریاضی این قضیه را بر روی تخته نوشت همه یادداشت کردیم...اما به نظر من یک جای کار می لنگید... یعنی با مشاهدات عملی من سازگار نبود ..قبول دارم که به دلیل وجود عوامل کائوتیک همیشه طابق النعل بالنعل تئوری از عمل یا بالعکس تبعیت نمی کند اما نه تا این حد!!! شاید 15 درصد یا همین حدود خطا بایستی وجود میداشت...از استاد خواستم که با توجه به این که این فرمول دور و دراز اثباتش در کتاب نیست لطفا آنرا اثبات فرمایید ... استاد هم پاسخ داد با توجه به اینکه اگر نیاز بود مولف کتاب خودش این کار را می کرد...و ایشان هم این مطلب را از یکی از رفرنس های بسیار معتبر خارجی( اگر یادم باشد ام آی تی بود) وارد کتاب کرده و جای بحث ندارد...!!!
اما این پاسخ جناب استاد در حکم اعلان جنگ به من بود... بعد از کلاس رفتم کلی ترانزیستور با شماره های گوناگون خریدم و وسایل اندازه گیری خودم رابرپا کردم... چون جا کم بود هم اتاقی خودم را بزور فرستادم منزل خواهرش!!! اسیلواسکوپ و فانکشن ژنراتور و 3 تا مالتی متر را راه انداختم و کلیه پارامتر ها را در دما های مختلف و شرایط مختلف با دقت اندازه گرفتم ..نتیجه همیشه با فرمول کتاب 15 درصد تفاوت داشت...قابل گذشت نبود.
شروع کردم معادلات ریاضی را به دقت نوشتم... و با معلومات ریاضی که داشتم معادله دیفرانسیل مدار رو بدست آوردم و حل کردم... یادمه که پس از حل و بدست آوردن جواب شوکه شده بودم...تمام تنم خیس عرق بود نتایج حل من با عمل کمتر از یک درصد اختلاف داشت... والبته با پاسخ کتاب از زمین تا آسمان متفاوت بود...ریاضیات که دروغ نمی گوید....ترانزیستور ها هم که کار خودشان را بلدند.... پس می ماند غلط بودن کتاب!!!
به تاریخ روی جلد نگاه کردم..... چاپ هفدهم..... چاپ اول 1364 ...خدای من یعنی همه فارغ التحصیلان محترم و محترمه همه دانشگاه های کشور این مطلب را غلط یاد گرفته اند؟ سرم سوت کشید!!! به ازای هر سال یک بار دیگر مساله را حل کردم یعنی هفده بار و همیشه پاسخ همان بود....خیلی احمقانه و عین آدم های خوشحال فردا نتایج حل را بردم دانشگاه و به استاد محترم آقای دکتر.......... فارغ التحصیل ممتاز!!! از دانشگاه.... نشان دادم.ایشان با پوزخندی فرمودند : برو تو هنوز دانشجویی و چیزی نمی دونی خیال کردی با یک فرمول مسخره که آوردی می تونی کتاب به این معتبری رو ببری زیر سئوال؟ ما خودمون تویه دانشگاه ...... اینو خوندیم اونوقت تو تویه دانشگاه آزاد بوشهر می خوای اینو رد کنی؟
چیزی بهش نگفتم.... یادمه ایام عید یک شب آقای دکتر ظهوری زنگنه از اساتید بنام ریاضی کشور که از اقوام نزدیک ما هم هستند شام میهمان منزل ما بودند... من بی اینکه بگم این فرمول مال چیه ..نحوه فرمول بندی و متغییر ها و نرخ تغییرات اونها را و حل معادله دیفرانسیل حاصله رو به ایشون نشون دادم و خواهش کردم آنرا بررسی کنند.... ایشون هم به دقت چندین بار راه حل و جواب ها رو بررسی کردند و بعد از حدود یک ساعت گفتند که کاملا درسته..... نفس راحتی کشیدم....یادمه مادرم برق شادی تویه چشماشون افتاده بود چون من روزهای مختلف با اونا سر این فرمول زیاد صحبت کرده بودم....بعد از تعطیلات رسما یک مقاله نوشتم و بردم خدمت استاد محترم- مدیر گروه گرانسنگ – اول و آخر الکترونیک ....استاد...... ایشون یک نگاه انداختند و به راحتی مقاله رو پاره کرده و درون سطل آشغال انداختند...من دوباره برش داشتم و بی هیچ حرفی بیرون رفتم.!!!
با خودم گفتم : ای زمین تو همچنان بچرخ!!! من اون موقع تازه شرکتم رو ثبت کرده بودم و داشتم سنگ بنای کاریم رو می گذاشتم با خودم عهد کردم که به هیچ عنوان کوتاه نیام... به هر زحمتی بود آدرس جناب آقای دکتر تابنده رو پیدا کردم برای ایشون نامه نوشتم.... گفتم در کتاب شما چنین اشتباهی هست... و متن حل خودم رو مجددا نوشتم....ایشون فرمودند که آقای دکتر محمدرضا عارف هم در این فرمول تشکیک کرده اند اما فرمول جایگزین ارائه نکرده اند..... من که هنوز هم نفهمیدم معنی این حرف دستت درد نکنه بود یا یک خفه شو محترمانه؟ انتظار داشتم که این فرمول در چاپ بعدی اصلاح شود اما تا به امروز همچنان با همان غلط در حال چاپ است..... بعد از اون یک روز از نیروی دریایی به من زنگ زدند که شما که آلارم خن کشتی تولید می کنید لطف کنید یک نگاهی هم به آلارم خن یکی از ناوچه های ما بندازید ... گفتم چشه؟ گفتند این آلارم رو جهاد خودکفایی دانشگاه صنعتی شریف برای ما طراحی و اجرا کرده ...در تهران جواب میده اما در بوشهر کار نمی کنه و مدام داره آژیر می کشه.....!!! بارها بردنش تهران اونجا جواب می ده اما اینجا که میاد کار نمی کنه...
نمی دونستم از کجا به من الهام شد که این اولین رویارویی بین فرمول دکتر تابنده با فرمول منه!!! وقتی رفتم اونجا و نقشه سیستم را با مهندسی معکوس درآوردم دیدم که با فرمول ایشون باید سیستم کار کنه کما اینکه در تهران کار میکرد... اما وقتی میاد بوشهر و به دلیل اشتباه فرمولی و وجود شرجی اختلاف به بیش از 30 درصد می رسید اون وقت سیستم دارای فیدبک مثبت می شد و به نوسان می افتاد.... اینجا بود که با قدرت گفتم من می دونم چشه اول 250000 تومن میریزید به حساب شرکت تا مشکلشو حل کنم.... بعد از اون با استفاده از فرمول خودم مقدار دقیق خازن فیدبک رو حساب کردم و تویه مدار با خازن تابنده!!! عوض کردم... دستگاه بدون خطا کار کرد.... اون روز بهترین روز شرکت تازه تاسیس من بودم چون با قدرت ناشی از تشکیک خودم تونسته بودم هم مشکل رو حل کنم و هم پول بگیرم....خیلی شیرین بود و البته جای تاسف برای " جهاد خودکفایی" به نظرم اول یک جهاد اکبر لازم دارند تا یاد بگیرند که هر چیزی قابل اطمینان نیست.
این مطلب رو عرض نکردم به عنوان این که از خودم خاطره در وکرده باشم....نه!!! برای این بود که وقتی با الگو های متعارف از دانشجو فارغ التحصیل بسازید قدرت عمل و قدرت خلاقیت نخواهد داشت و چون قدرت خلاقیت ندارد پس قادر به خلق راه حل جدید برای مشکل نیست .
پس تکنولوژی به وجود نخواهد آمد.....دانایی ایجاد نخواهد شد.
حالا از چنین دانشجویی شما انتظار دارید خلاق باشد و به عنوان کارآفرین مسائل صنعتی و فنی را به چالش بکشد؟
یادم هست در نمایشگاه بین المللی تهران یک جمله زیبا روی دیوار نوشته شده بود:
همه ما ذاتا خلاق به دنیا می آییم – اما در مسیر رشد ، یاد می گیریم که چگونه خلاق نباشیم!!!
دقیقا همینه!!! در تاریخ نگاه کنید ...خواهید دید که آینشتاین ها و دیراک ها و تسلا ها و ادیسون ها کسانی بودند که با نظام های آکادمیک مشکل داشتند ..اما همین افراد عمیق ترین تحولات را در دانش و فن یا همان تکنولوژی ایجاد کردند.... چون آموختند که به همه چیز یکبار از اول فکر کنند... این جمله زیبا را من از زبان هایپتیا در فیلم آگورا هم شنیدم....شاید دیگران چیزی را ندیده باشند. آیا شما مهندس کامپوتر را سراغ دارید که به اندازه بیل گیتس که دانشجوی انصرافی رشته مهندسی برق الکترونیک بوده در دنیای فناوری رایانه تحول ایجاد کرده باشد؟ چرا؟ آیا این مسئله بازنگری متدولوژی تحقیقات مارا نمی طلبد؟


برگردیم به سر بحث:
گفتیم که هدف ایجاد ثروت از امکانات کم ارزش موجود است . این همان معنا و سخن ایجاد تکنولوژی است.
تکنولوژی دارای خصلت هایی است :
در تحرک و پویایی است..... ( تکنولوژی حقیقت امروز و دروغ فردا است)
وفادار است.....در آخرین محصول کمپانی بنز باز هم رد چرخی را که انسانهای نخستین ساختند می بینید.
به کسی مدیون نیست......هر کسی می تواند یک تکنولوژی را ارتقا دهد.
در یک اقتصاد موفق شرکت های موفق شرکت هایی هستند که به تکنولوژی ها جدید دست پیدا کنند که با صرف انرژی کمتر ثروت بیشتر با ارزش افزوده بالاتر یا با فروش تکنولوژی فرصت های بهتر علمی و سرمایه گذاری را ایجاد کنند.این مسائل نیازمند مقدماتی است که مهمترین آنها ثبات اقتصادی است...یعنی محقق بداند که در صورت صرف وقت و هزینه و قرار گرفتن در مسیر درست حتما زحماتش جبران خواهد شد... در نظر بگیرید که فردی با زحمت فراوان به یک تکنولوژی جدید دست یابد اما به دلایل گوناگون زحماتش به باد رود...مثالی می زنم...در نظر بگیرید که شخصی با علم به این که چهل و پنج درصد مردم کشاورزند اقدام به صرف وقت در جهت اصلاح نژاد یک بذر نماید پس از آن به ناگهان متوجه شود که در این دو سال جمعیت روستایی از چهل و پنج درصد به سی درصد رسیده یعنی رشد و جذابیت شهری و سیاست های غلط در کشور باعث ایجاد هجوم به شهر ها شده است و بخش کشاورزی با رکود شدید مواجه شده است...
من چند وقتی رو روی این مسئله مطالعه کردم که رشد و توسعه فضاهای شهری ما با چه سیاستی گره خورده و سایر کشور های دارای تکنولوژی بالا چه سیاست هایی رو درپیش گرفتند ( این روش تحقیق من تایید متدولوژی موجود نیست...بلکه به همه چیز بدون پیش داوری و بت سازی از اول نگاه کردن هستش) متوجه شدم که بافت شهری در کشور های گوناگون در واقع در حکم پل ارتباطی بین بخش های تولید با مشتریان خارجی عمل میکنند ...و در حقیقت ساختارهای شهری دارای یک نقش بروکراتیک هستند تا یک نقش کاریزماتیک....در عصر حاضر با وجود تکنولوژی های پیشرفته مانند فناوری اطلاعات و زیر ساخت های اینترنتی نیازی به گسترده کردن نظام های شهری نیست... در کشور های خارجی دهاتی و شهری نیست!! هر کسی هر جا که راحت تر باشد زندگی می کند ..کار و تلاش می کند و در زمینه تخصصی خودش به درجه ای از تبحر می رسد .مثلا یک کارخانه پیشرفته الکترونیکی ممکن است در یک روستا باشد اما محصولاتش در ایستگاه فضایی بین المللی در حال کار باشد و دفاتر فروش آن در شهرهای بزرگ و کوچک باشند. در چنین نظاماتی تغییر حرفه و پیشه به دلیل تخصصی شدن به ندرت انجام می گیرد...دانشگاه ها تنها مسیر ممکن نیستند بلکه یکی از راه های ایجاد ثروت با ارزش افزوده بالا هستند... در همین اثنا آموزش های شغلی سینه به سینه یا همان فوت و فن های کوزه گری نسل به نسل و سینه به سینه منتقل می شوند و ایجاد تکنولوژی می کنند. برای مثال کمپانی ساعت سازی تیسوت در سوییس صدها سال قدمت دارد و نسل به نسل هویت کاری خودش را ارتقا داده... در دانشگاه ها رشته ساعت سازی که تدریس نمی شود....شما دیده اید؟ اما هر دانشگاهی با افتخار ساعت تیسوت خودش را بر روی مچ دستش می بندد و پول گزافی هم بابت آن می پردازد.
این مسئله ناشی از ثبات اقتصادی است و از آن آینده روشن قابل پیش بینی بدست می آید. چیزی که بایستی در تدوین بی پی به آن رسید.
با نگاهی به معماری شهری ممالک ثروتمند در می یابیم توسعه فرهنگی اجتماعی اقتصادی به معنای دوباره سازی ساختار های موجود نیست بلکه بکار گیری ساختار های موجود در نقشی تازه با ارزش افزوده بیشتر است که الزاما توسعه فیزیکی را نیاز ندارد. امروزه در مملکت ما هر ارگان و سازمان و دفتر ودستک و...به محض راه اندازی اقدام به احداث ساختمان های عریض و طویل وشیک وپیک می کند و هزینه های میلیاردی در این راه صرف می کنند ( که در مقاله قبل گفتم که چقدر تورم زا است)
اما به خاطر آموزش آکادمیک نادرست بکارگیرندگان این امکانات هیچ ثمره ای بدست نمی آید ...شهرها بزرگ و بزرگتر می شوند...روستا متروک...کشاورزی ویران...شهرها آباد و آباد تر..آسمان خراش ها بر پا شده و اختلاف طبقاتی نیز به فراخور آن ایجاد می شود...جرم بیشتر شده و ایجاد ثروت از راه های تکنولوژیک به دست فراموشی سپرده می شود.در چنین اوضاعی:
شده بر بدی دست دیوان دراز ------------------ زنیکی نبودی سخن جز به راز!!!-------- فردوسی

شاید درک چنین موضوعی ساده به نظر نرسد اما برای این منظور من تصاویری از گذشته و حال یکی از شهرهای اروپایی که یکی از کانون های صنعتی و تکنولوژیک فرانسه تلقی می شود را جستجو کردم و به عکس هایی اثر "پاتریک الیه " برخورد کردم که از عکاسان ارتش متفقین در جریان جنگ جهانی دوم بوده و اخیرا اقدام به عکاسی مجدد از همان مناظر کرده است... نتیجه برای من تکان دهنده بود زیرا با حفظ هویت سنتی شاهد ایجاد و بکار گیری ساختار های مدرن تکنولوژیک و کسب و کارهی موفق در همان الگو های شهری 70 سال پیش هستید .این مسئله حاکی از این مورد است که الزاما پیشرفت با آسمان خراش و ساختمان حاصل نمی شود....
به قول پروین اعتصامی: در سر عقل باید.........بی کلاهی عار نیست!!!




























سرتون رو درد آوردم نه؟

6 comments:

Unknown said...

سلام
مطلب خیلی جالب بود. به عنوان یک مدرس دانشگاه همیشه از نوآوری دانشجوهام استقبال می کنم، اونا رو تشویق به نواوری می کنم و حتی بعضی اوقات از بی عملیشون خسته میشم. اما حقیقتا باید مواظب باشیم که بیراهه نریم. مثال شما در تصحیح فرمول کتاب مذکور بیراهه نیست، بلکه بر مبنای یک متدولوژی علمی بیان شده
در مورد رفرنس دادن به کارهای دیگران هم کلی حرف دارم که حضوری با هم بحث میکنیم

Unknown said...

سلام
یه کم تند رفتید. بیشتر روش شناسی علمی و رفتار بعضی اساتید رو نقد کردید و لی نتیجه های دیگری گرفتید!!!
استفاده از رفرنس اینقدر فاجعه آمیز نیست و البته همه چبز هم نیست!!!
لازمه نوآوری ازاما نفی گذشه نیست.
همه حرف شما اینه که علمتکاملی است. ممکه یه فرمول مورد استفاده فراگیر نباشه و یا اشتباه باشه و در همان مرحله خود یک دستاورد با ارزش است نظریه تکمیلی و یا نقض کننده آن کشف شودو برای اثبات نظریه جدید ابتدا باید حرمت نظریه قبلی را حفظ کرد.
رفتار استاد شما قابل نقد است و البته روش نشاسی اثبات گرایانه هم با در ک ارزش آن قابل نقد است و لی نه به گونه ا که شما آنرا به فلاکت کشانده اید.

و البته کار نوآورانه شما ارزشمنده و بنده ارزش آن را به خوبی می دانم. ولی اصلا کار دیگران را نفی نکن و حرمت دیگران حفظ کن تا اگر کسی بعدا نظر شما را نقض کرد حرمت شما را حفظ کند!!! و قطا نقض و یا تکمیل خواهد شد!!!!
یه بیشتر احتیاط کن.
انشاالله مثل همیشه موفق باشید.
آرومتر، آرومتر............

Anonymous said...

درود
سال نو مبارک
http://www.joyanews.com/index.php?app=news&action=disNews&newsId=20

Unknown said...

سلام
انتخاب طرح شما به عنوان برگزیده نخستین جشنواره ملی دانایی خلیج فارس رو تبریک میگم
منتظر دیدار با شما در بوشهر هستم

منصوره said...

سلام
مطلب تون قشنگ بود، مرسی.
در لابلای خطوط فهمیدم که خلاقیت چقدر با سازگاری ارتباط داره، چقدر با لیدر بودن ارتباط داره و ... . و کمی افسوس خوردم به حال این ذهن خلاق که کمتر میشه به اون پرداخت . در دانشگاه هم اکثر اساتید بخاطر نظام آموزشی، در تدریس تئوری با یگدیگر کورس گذاشتند و این روند از نسل به نسلی ادامه می یابد.
در ضمن بخاطر روحیه تحقیقاتی تون که چقدر حوصله دارید تبریک می گم، موفق تر باشید.


مدتی به وبلاگتون سر نزدم چونکه مجبور بودم که روی کارهام به شدت فوکوس کنم و بازم خداحافظی می کنم تا یکی دو ماه آینده

best

Unknown said...

سلام
من حسین جلالی دانشجوی مهندسی برق الکترونیک دانشگاه ازادبوشهرم و شاگرد مهدی روح زمین در کانون زبان ایران بوشهر هم بوده ام.لطفا بفرمایید فرمولی که نقضش کردید در کدام یک از فصول ان کتاب و در کدام مبحث از کتاب بوده است.

همچنین بفرمایید آن زمان استاد تکنیک پالس شما چه کسی بوده است؟

حتما به من ایمیل بزنید و جواب هر دو سوالم را بدهید.خیلی برایم مهم است

hossein.jalali.rishehri@gmail.com