Friday, April 02, 2010

اقتصاد های آیینی در مواجهه با آیین های اقتصادی

اقتصاد های آیینی در مواجهه با آیین های اقتصادی
به قلم: علی صانعی
شاید برای خیلی ها وقتی کلمه اقتصاد بیان می شود میزگرد های خسته کننده و اعصاب خورد کن و کلمات قلمبه سلمبه به ذهن متبادر شود... منحنی های عجیب و غریب و بازار بورس و کلی مسائل غیر قابل فهم!!!
من در فرصت های گوناگون با بعضی از دوستانی که همکار هستند و شرکت های کوچک و بزرگ را اداره می کنند در محافل مختلف صحبت کردم و متاسفانه متوجه شدم خیلی از افراد به واقع شناخت درستی از اقتصاد ؛ فعالیت اقتصادی ؛ اشتغال ، تورم و ...ندارند و به همین خاطر در یک مقیاس دسته جمعی و یک حرکت دسته جمعی قابل سازماندهی نیستند... وقتی بنگاه های اقتصادی قابل سازماندهی نباشند کل اقتصاد یک معجون بد فرم و رو به زوال خواهد بود در این مقاله سعی خواهم کرد تا بعضی از مفاهیم ساده اما مهم را باز تعریف کنیم تا بتوانیم بحث مناسبی را به صورت آنلاین داشته باشیم... امیدوارم در صورت تمایل شما هم به این بحث ملحق بشید.
اقتصاد : اقتصاد از دید من چیزی نیست به جز از نیاز های انسان و شیوه پاسخ دهی به این نیاز ها؛ این نیاز ها با افزایش جمعیت فرهنگ ارتباطات و آداب و رسوم و مذهب تغییراتی پیدا می کنند و طبیعتا سیر پاسخ گویی به آنها نیز دچار تغییر می شود. در این بین آنچه که باعث پاسخ گویی به این نیاز ها می شود ایجاد پتانسیل های منابع انسانی برای ایجاد روندی است که برآورنده نیاز های روز افزون هرم جمعیتی جامعه شود.
( مطلب مربوط به هرم جمعیتی اغلب به عنوان راز دولتی از مردم کشور ها مخفی نگه داشته می شود)
هرم جمعیتی: هرم جمعیتی عبارتست از هارمونی سنی افراد یک جامعه که از دید آماری و با توجه به ساختار جوامع بشری اغلب به صورت یک هرم است در بالای هرم از راس هرم تا یک چهارم ارتفاع هرم تعداد افراد پیر و کهنسال ( بالای 65 سال) و از این پایین تر تا ربع پایینی ارتفاع هرم ، رده سنی جوان تا میانسال را شامل می شود. از این دسته به نیروی کار- نیروی مولد یاد می شود. در هر جامعه که این هرم شکل مثلثی خود را حفظ نماید می توان ساختار اقتصادی قابل برنامه ریزی و منسجم تعریف کرد. ربع پایینی که اغلب جمعیت قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهد شامل کودکان زیر 15 سال می شود. این گروه در حکم مصرف کنندگان دسترنج طبقه میانی قلمداد می شوند.



در یک اقتصاد سالم چینش مشاغل ، تحصیلات و خدمات باید به گونه ای باشد که حاصل دسترنج افراد بخش قرمز هرم تامین کننده ما یحتاج دو طبق بالایی و پایینی بوده و رضایت مندی از زندگی را ایجاد نماید.مسائلی مانند قحطی ، بیماری های واگیر دار و جنگ یا مهاجرت باعث آسیب دیدن طبقه میانی هرم می شود . تجربه جنگ 8 ساله ایران و عراق و نقایص شدید در هرم جمعیتی ایران و عراق تبعات وحشتناکی را ایجاد کرد که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.
شغل: عبارت است از هر فرآیندی که به تامین نیاز های انسانها (با قابلیت تعمیم به سایر انسانها) منجر شده و باعث ایجاد آرامش و ثبات در جامعه شود . برای مثال نیاز انسان به غذا باعث می شود کارهایی مثل کشاورزی ،دامداری ،صیادی ، پزشکی ، مهندسی ، تدریس و... جزو مشاغل قرار گیرند اما مواردی مانند سرقت، تجارت مواد مخدر ، روسپی گری ( در جوامعی که دارای هرم جمعیتی آسیب دیده هستند به عنوان یک شغل خود را به جامعه تحمیل می کند) ، قاچاق اعضای بدن به رغم داشتن فاکتور تامین نیاز انسان به علت نداشتن قابلیت تعمیم عدم ایجاد آرامش و ثبات( به دلیل برهم زدن امنیت روانی) شغل تلقی نمی شود.....( این قسمت را بخاطر بسپارید چون در بخشی از ادامه بحث یاد آوری آن ضروری است).
پول: هر گونه قرار داد برای ارزش دهی به تلاش های هرم جمعیتی در قالب مشاغل پول گفته می شود دارای دو نوع حقیقی و قراردادی است.که به اختصار به آن می پردازیم:
پول حقیقی: شکلی هم اندازه از مواد با ارزش و مورد قبول جوامع با ارزش نسبتا زیاد که طی قرار دادی عمومی نشانه گذاری شده باشد مانند مسکوکات طلا و نقره... برای مثال سکه های طلا و نقره از آنجا که طبق قرارداد مشخصی ضرب شده و در گردش هستند به عنوان پول حقیقی می توانند در گردش قرار بگیرند. معایب این نوع پول را همه می دانیم تقلب در عیار و اندازه، سرقت،وزن زیاد و ... مزیت این پول هم مقاومت شدید در برابر مسائل سیاسی و تصمیمات انسانی است.( در ادامه مثال هایی خوایم زد).
پول قراردادی: این نوع پول بر اساس قراردادی مشخص برمبنای پول حقیقی وضع می شود از این دست پول ها می توان به انواع اسکناس، چک در گردش( چک پول) نام برد.چنانچه کسی اسکناسی را به خزانه داری ای که نشر دهنده اسکناس مزبور است تحویل دهد معادل آن طلا یا نقره یا ارز خارجی تحویل خواهد گرفت. به همین خاطر چنانچه در یک کشور اسکناسی به غیر از آنکه رسما متداول است نشر و توسعه یابد عملا سیستم خزانه داری را با مشکل جدی بی ارزش شدن منابع پشتوانه ای مانند طلا مواجه خواهد کرد ودر چشم بر هم زدنی سیستم اقتصادی را متلاشی کرده و دولت را از چرخه اقتصاد بیرون کرده و سیستم دولت در سایه را جایگزین آن خواهد کرد... در تاریخ ایران در برهه ای از تاریخ ایران که ایالت آذربایجان قصد استقلال از ایران را داشت و اعلام استقلال کرد دولت خود خوانده آذر بایجان اقدام به نشر اسکناس خاص خود کرد که باعث ضربه شدید به اقتصاد ایران شد و عملا راه چاره ای برای حکومت مرکزی باقی نمی گذاشت جز اینکه با استقلال آن بخش از خاک ایران موافقت کند که سرانجام با درایت و شجاعت احمد قوام ( قوام السلطنه ) آذربایجان مجددا به خاک کشور ملحق شد.در سال های اخیر نیز مواردی را شاهد بودیم که تا آنجا که حافظه من یاری می کند در سال 2001 در بحبوحه حمله آمریکا به عراق دقیقا یک ماه قبل از حمله آمریکاییها اقدام به نشر اسکناس جدید " دینار عراقی " نمودند که توسط برخی از بازرگانان عراقی به داخل خاک عراق منتقل شد ودر چندید فقره داد و ستد نیز استفاده شدند که با واکنش شدید صدام حسین و اعدام بی درنگ کسانی که با اسکناس جدید اقدام به خرید و فروش نموده بودند موضوع سرکوب شد.
از آنجا که هر اسکناس با مقدار دقیقی از فلزات با ارزش برابر می شود و متناسب با مقدار طلای موجود در هر کشور نشر می شود اثر جعل اسکناس به راحتی قابل پیش بینی است. در این روش جاعلین به راحتی اقدام به تعویض اسکناس های بی ارزش با طلا خواهند نمود که باعث بی ارزش شدن اسکناس های نشر شده می شود.از این روش دولت آلمان هیتلری بر علیه اقتصاد انگلستان در جنگ جهانی دوم استفاده کرد. و بهترین جاعلین آلمانی را با امکانات دولتی آلمان تجهیز نمود تا اقدام به چاپ اسکناس های پنجاه پوندی کنند و از طریق هواپیما برای جاسوسان خود در انگلستان فرستاد تا آنها نیز اقدام به خرید طلاهای انگلیس و انتقال آنها به خاک آلمان اقدام کنند ... این اسکناس ها به قدری ماهرانه جعل شده بود که حتی برای خبره ترین کارشناسان بانک مرکزی انگلستان تشخیص آنها غیر ممکن بود... ضربه وارد شده به اقتصاد انگلستان از صدمات موشک های آلمانی بیشتر بود به گونه ای که بعد از پایان جنگ انگلستان کل طرح های اسکناس های خود را تغییر داد. ( این مطالب را نیز در خاطر داشته باشید چون در جای دیگر مورد استناد خواهد بود).
تورم: عبارت است از ایجاد پول غیرهمزمان با ایجاد ثروت ----از آنجا که هیچ گاه تولید پول همزمان با تولید ثروت نیست و همه ثروت تولید شده نیز به طور یکسان در همه بخش ها ایجاد نمی شود به همین سبب جهش قیمتی در ارزش گذاری کالا یا خدمات پدید می آید که به آن تورم می گوییم.باید چند مورد مهم را ذکر کنم:
اولا : ثروت از زمین به دست می آید این مسئله شامل تولید نفت، معادن ،صنایع سنگین مثل استخراج و ذوب فلزات ، صنایع شیمیایی ، چوب و جنگلداری و حتی صنایع الکترونیک( به تلویزیون خودتون نگاه کنید لامپ تصویر از شیشه است که از زمین بدست می آید – ترانزیستور و آی سی ها از سیلیکون هستند که از شن های زمین بدست می آیند – سیم ها که از مس و نقره هستند که از زمین بدست می آیند – خازن ها از فلز و کاغذ هستند که از زمین بدست می آیند. بدنه پلاستیکی تلویزیون مشتقات نفتی است که از زمین بدست می آید......اگر توانستید بخشی را بیابید که از دل زمین بدست نیامده باشد؟)- می شود به همین خاطر از چرخه خارج کردن مواد اولیه از پوسته زمین باعث کند شدن روند تولید ثروت و در نهایت به عدم ایجاد ثروت از زمین منجر می شود – به همین خاطر امروزه اینقدر برای بازیافت مواد و برگشت پذیر بودن آنها به طبیعت زحمت کشیده می شود...در غیر این صورت زمانی فرا خواهد رسید که بایستی زمین را ترک کنیم و آن را به (وال –ای) بسپاریم!!!
ثانیا:تورم به صورت عمده ناشی از پرداخت دستمزد به نیروی کار است... چنانچه دستمزد به صورت نقدی پرداخت نشود و به جای آن کالا یا خدمات پرداخت شود اثر تورمی مهار خواهد شد.
نمونه این عملکرد را در اقتصاد بدون نفت در زمان دکتر محمد مصدق تجربه کردیم که با پرداخت دستمزد های اقشار حقوق بگیر با کالا های تولید داخل هم کارگاه ها و کارخانه ها فعال شدند و هم مردمی که کالا دریافت کرده بودند به بازاریاب های کالاهای داخلی بدل شده بودند و با همان منابع محدود ریالی موجود در جامعه اقدام به داد و ستد می کردند...برای مثال معلمی که کار تعلیم و تربیت را انجام می داد ممکن بود به جای حقوق ریالی حواله یک تن آجر از یک کوره آجر پزی را دریافت می کرد و او این حواله که البته واقعی بود را می توانست با حواله ارزاق عوض کند و دهنده حواله ارزاق عمومی از این حواله برای ساخت و ساز مسکن جدیدش استفاده کند. این نوع اقتصاد کاملا واقعی بوده و باعث رونق بی سابقه تولید رشد روز افزون ثروت جامعه ایجاد رفاه نسبی سریع و ارتقای ایجاد منابع مالی- تورم منفی و افزایش تراز مثبت داد و ستد خارجی به لحاظ افزایش صادرات و ورود ارز های خارجی به خزانه و کاهش بی سابقه نقدینگی در دست مردم می شد که آرزوی هر سیستم اقتصادی است . همانطور که شاهد بودیم علی رغم تحریم شدید دولت شادروان دکتر محمد مصدق و تدوین اقتصاد بدون نفت در خلال سال های سی تا سی و دو تا کودتای مرداد سی ودو رشد اقتصادی عالی داشتیم و بهترین قوانین دادگستری و بازرگانی و مالیاتی مصوب آن دوران ایران است زیرا از زیر ساخت های مهم اقتصادی یکی همین قوانین تجاری و حقوقی است که مبادلات بازرگانی را تسهیل می کنند. در جهان هم اقتصاد کشور چین شباهت هایی با اقتصاد فوق الذکر دارد یعنی برای جلوگیری از تورم در چین به نیروی کار حقوق به صورت یوان پرداخت نمی شود بلکه نیاز های زندگی مردم مانند خوراک و پوشاک و ... به آنها داده می شود و ماهانه به هر نفر در حدود بیست دلار آمریکا پرداخت می شود تا هرآنچه دوست دارد تهیه کندو به این روش تورم ناشی از دستمزد را مهار می کنند.مضاف بر اینکه با تولید بیشتر تولید ناخالص ملی را افزایش می دهند ... بدین طریق چین مرکز تولید همه کشور های جهان شده زیرا باعث انتقال عامل تورم زا از اقتصاد کشور ها به داخل چین شده و چین هم آنرا بین جمعیت انبوهش سر شکن می کند به این طریق ایجاد تورم در آمریکا و اروپا را کنترل می کند... به همین خاطر ساده انگاری است اگر گمان کنیم منافع آمریکا و چین یا اروپا با چین در تضاد است!!! اروپا فقر و تورم را به چین صادر می کند و در عوض با دولت برده دار چین مماشات می کند و با حکومت کمونیستی که در زمان جنگ سرد با روسها به هم چنگ و دندان نشان می دادند از در دوستی در می آیند ...کالاهای ارزان تولید شده در چین به اروپا و آمریکا صادر می شود تا مردم اروپا و آمریکا طعم ثروت را بچشند و با فراوانی کالا با اندک پولی حجم انبوهی از کالای چینی را دریافت کنند... شاید از دوستان و فامیل شنیده باشید که قیمت کالاهای الکترونیکی و تولیدی چین که در ایران سر به فلک می کشد در اروپا و آمریکا بسیار پایین است اما قیمت خدمات بسیار بیشتر از ایران است...!!! برای نمونه قیمت یک لپ تاپ ساخت چین در ایران بالا و در اروپا و آمریکا پایین است.
پس آموختیم که در یک اقتصاد رو به رشد تورم امری نامطلوب نیست بلکه عارضه ملایمی است که با افزایش تولید و صادرات و در نهایت افزایش رشد تولید ناخالص ملی و رشد اقتصادی سالانه قابل مهار و حذف است.
چه عواملی تورم زا هستند؟ هرگونه عاملی که ثروت( و نه الزاما پول نقد) را از گردش خارج کند تورم زاست برای نمونه چند مثال می زنم:
الف) ساختمان سازی – ساختمان سازی یک فرآیند تورم زای شدید محسوب می شود زیرا ثروت جامعه را تبدیل به مصالح ساختمانی مستهلک شونده کرده و با تزریق دستمزد ساخت به جامعه با عث افزایش نقدینگی – کمبود کالا و در نهایت افزایش تورم می شود.... بر طبق رشد اقتصادی سالانه هر کشور مجاز به ساخت تنها تعداد محدودی خانه یا پروژه های عمرانی است که افزایش بی رویه آن باعث تورم افسار گسیخته و نابودی ارزش اقتصادی دسترنج مردم می شود.... برای مثال تزریق پول نفت در بخش های عمرانی و پروژه های عمرانی معوق در دولت نهم همچنین وام های کوچک زود بازده که سیل پول را به جامعه تزریق کرد باعث تورم شدید در جامعه و در نهایت نابودی دسترنج هفتاد و پنج میلیون نفر شد.
ب) کسری بودجه-چنانچه یک ساختار دولتی عریض و طویل باشد و تعداد زیادی کارمند داشته باشد بالتبع تعداد زیادی حقوق بگیر نیز خواهد داشت و با توجه به نرخ حقوق آنها و بازده در حد صفر سازمانهای بروکراتیک دولتی تورم افسار گسیخته دولت ها را ناچار خواهد کرد برای تامین منابع مالی در مواقعی که درآمد های دولتی کاهش می یابد- مثلا مواقعی که قیمت نفت پایین می آید ( به همین خاطر اینکه دولت بودجه سالیانه را با چه نرخی به ازای هر بشکه نفت ببندد شاخصی حیاتی است)- اقدام به چاپ اسکناس های فاقد پشتوانه یا چک پول می کند.در این حالت پول در جامعه زیاد شده اما کالا به همان نسبت افزایش نیافته است.در این وضع قیمت کالا و خدمات به ناگهان افزایش می یابد. برای مقابله با این وضع بایستی تورم را با افزایش کالا مهار کرد اما چون دستمزد کارگر نیز خود باعث تورم است این کار را با افزایش واردات جبران می کنند و با خرید کالاهای غیر ضروری و سرازیر کردن آنها به داخل مملکت به ظاهر تورم را مهار می کنند غافل از اینکه تورم با تولید کالا در داخل کشور و صادرات آن به خارج از کشور مهار می شود تا با ارز حاصل از صادرات بخشی از پول نقد را ازچرخه خارج کرد و تورم را کنترل نمود.در دولت نهم شاهد بودیم که با تغییر سبد خانوار و افزودن اقلام دیگری مثل تلویزیون ال سی دی و کامپیوتر و پلی استیشن !!! به سبد خانوار سعی در آمار سازی و پایین نشان دادن نرخ تورم کردند اما با این حال نیز نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی در تمامی کره خاکی بی سابقه بود!!!
پ) اشتغال- گفتیم که اشتغال نیروی کار همانطور که باعث افزایش تولید می شود باعث افزایش نرخ تورم نیز می شود اما در یک اقتصاد رو به رشد نرخ ایجاد ثروت بیش از تورم بوده به همین خاطر رشد اقتصادی مثبت خواهیم داشت اما در اقتصاد های بیمار بر عکس خواهد بود. شاید به یاد داشته باشید که پس از جنگ ایران و عراق به لحظ بازسازی، اشتغال رشد زیادی داشت اما تورم هم افسار گسیخته تا 45 درصد هم رشد کرد و بعد از رسیدن به ثبات کاهش یافت در همان سالها سیل نیروی کار ایرانی به سوی ژاپن رهسپار شد...این موضوع را به یاد دارید؟ سیاست دولت ژاپن یکی از سیاست های مقابله با تورم بود ...با جذب کارگر خارجی و انتقال حقوق های آنها به داخل کشور های آنها در حقیقت تورم ایجاد شده را به خارج از ژاپن صادر می نمود!!! و کالای تولید شده را در ژاپن نگه می داشت تا اینکه ژاپن به کار تولید تکنولوژی های جدید مشغول شد.در این حالت کارخانه های مطرح خود را به چین منتقل کرد و تنها صنایع با ارزش افزوده بالا را در ژاپن نگه داشت.
در اینجا با این مفاهیم آشنا شدیم که در راستای ایجاد ثروت تورم و اشتغال دو روی یک سکه هستند که با افزایش یکی دیگری نیز افزایش می یابد تا ثروت خلق شود. اما اگر بر عکس اتفاق افتاد چه؟
یعنی هم تورم ایجاد شود و هم بیکاری!!؟ این فاکتور به معنای واقعی کلمه مرگ اقتصاد است... در علم اقتصاد این مورد را با یک شاخص انحصاری اندازه می گیرند که به شاخص "فلاکت" معروف است ... در این شاخص هرچه بیکاری افزایش می یابد تورم هم افزایش می یابد... و جامعه به سمت مصرف ثروت هایی که قبلا ایجاد کرده می رود و آنها را به صورت آب و غذا و هزینه های جاری مصرف می کند ...دقیقا مانند فرد معتادی که فرش و اسباب خانه خودش را می فروشد تا خرج اعتیادش کند.در مبارزات انتخاباتی این شاخص مطرح شد اما طبق معمول به استکبار جهانی نسبت داده شد و ادعا شد که چنین شاخصی وجود ندارد غافل از اینکه در متون پیش از جنگ جهانی دوم در اقتصاد جهانی این شاخص موجود است.
به همین خاطر اتوماسیون یکی از راه های کنترل تورم است زیرا راه را برای بکارگرفتن ماشین ها به جای انسانها در مشاغل پست هموار می کند و در عوض این فرصت را فراهم می کند تا نیروی غیر متخصص آموزش ببیند و در مشاغل با ارزش افزوده بالا خدمت کند برای مثال یک کارگر ساده اگر با کندن زمین روزی پانزده هزار تومان دستمزد می گیرد با جایگزین شدن لودر و بولدوزر و بیل مکانیکی بیکار شده و می تواند آموزش ببیند و مثلا در یک کارخانه مشغول به کار شود .در این حالت ثروت تولید شده توسط اوپنج برابر شده و حقوقش نیز دو برابر می شود اما با در نظر گرفتن تورم دو برابر و رشد اقتصادی 5 برابر عملا قدرت خرید او دو نیم برابر می شود....ظرافت مطرح کردن بحث اتوماسیون و روباتیک در شاخص های توسعه ای از همین جاست.
یک شاخص دیگر تورم زا "جنگ" است زیرا با مشغول کردن بخش میانی هرم جمعیتی به امور پرهزینه و غیر تولیدی رشد اقتصادی را کاهش می دهد...از طرفی با کشته شدن جوانان هرم ناقص شده و درتامین نیاز های دو گروه سنی در بالا و پایین خود با مشکل مواجه می شوند.... با شلیک هر گلوله ثروت های تولید شده به دود تبدیل می شوند و در بمباران ها کارخانه ها و ادوات تولید ثروت از زمین با خاک یکسان می شوند...هزینه های درمانی افزایش می یابد و بخش عمده ای از نیروی کار تا سالیان دراز به پرستاری از مجروحین جنگ مشغول خواهند بود و تا سالیان دراز بخش زیادی از ثروت ملی باید صرف خرید دارو از سایر کشور ها برای مداوای مجروحین جنگی شود...مضاف بر اینکه در هر جنگی سه اتفاق همزمان رخ می دهند:
الف) کشتار غیر نظامیان بی گناه
ب)تجاوز جنسی و تبعات مرتبت با فحشا در جبهه و در پشت جبهه
ج)نابودی ساختار های تولید ثروت مشروع
بر این موارد بایستی هزینه های وحشتناک خرید تسلیحات را نیز افزود که بار تورمی و استثماری آن قابل محاسبه نیست...
پس نهایت حماقت یک دولتمرد خواهد بود که بزرگی ملتش را در وقوع جنگ بداند یا با ایجاد بحران در پی ایجاد جنگ باشد ..هرچند که جنگ ها بهترین فرصت برای نابودی منتقدین و مخالفان سیاسی تلقی می شود.!!!
بحث در این زمینه بسیار مفصل و طولانی است و در صورتی که حوصله ادامه دادن آن را داشتید و به قول معروف بحث را گرم کردید به آن خواهیم پرداخت. وگرنه به نظر من سرتان را درد آوردم... آسپیرین دم دست دارید؟

2 comments:

Unknown said...

سلام
مدت ها بود به ولاگوتون سرنزده بودم. خیلی چالب بود و تقریبا بیشتر مطالب رو خوندم.
عیدتون مبارک و آرزوی سالی خوب همراه با سلامتی، موفقیت و عشق
موفق باشید

The Meteora said...

nice article!
thanks for your time and effort