بیست و هشتم ژوئن روز جهانی مهندسین را به همه مهندس ها اعم از آقا مهندس و خانم مهندس و مهندس ! و مهندس ؟ تبریک می گویم.امیدوارم جیبهایتان پر لبتان خندان دلتان شاد وکانون خانوادگیتان گرم و پر مهر باد اما یه نکته اساسی رو بگم : همیشه منزلت اجتماعی خودتان را حفظ کنید چاپلوسی نکرده و کار ارباب رجوع را راه بیندازید .برای درک بیشتر موضوع یک کاریکاتور از سازمانهای بوروکراتیک در ایران آپ می کنم که بدونین نباید این طوری باشین! هستین؟
Wednesday, June 27, 2007
Sunday, June 24, 2007
اولین همایش نخبگان استان بوشهر گامی روبه جلو
روزهای دوم و سوم تیرماه 86 در استان بوشهر شاهد برگزاری همایش نخبگان استان بودیم که با حضور بسیاری نخبگان کشوری بوشهری و بعضا جهانی تشکیل شد در این همایش بالاترین مقامات استان حاضر بودند : استاندار و معاونینش ,نمایندگان شهر های استان در مجلس ریاست حوزه علمیه قم و روسای دانشگاه های استان و قریب به 300 نفر از نخبگان استان بوشهر که از سرتاسر جهان در این همایش گرد هم آمده بودند.دیدن برخی از چهره های علمی برای من مثل یک شوک غیر منتظره بود یعنی باورم نمی شد که که این آقایان بوشهری باشند ! از جمله آقای دکتر الستی که از اعضای آژانس فضایی کانادا هم هستند..... بعضی ها هم به همایش نرسیده بودند که شنیدن نام آنها یک دنیا سرور در قلب هر ایرانی ایجاد می کرد مثل : استاد همایون خرم!
موسیقیدان برجسته ایرانی که در لندن تشریف داشتند فکر کنم دانشگاه لندن مراسم بزرگداشتی برای ایشان برگزار کرده بود!یکی از قسمت های عالی این همایش اجرای سرود ملی توسط گروه موسیقی نیروی دریایی ارتش بود که حال و هوای خاصی به مراسم داد .وقتی گروه بعد از سرود ملی سرود ای ایران ای مرز پر گوهر را اجرا کردند .قلبم داشت از سینه بیرون می پرید! نمی دانم چرا من اینقدر به این سرود دلبستگی دارم؟ وقتی این سرود پخش می شود تمام تنم آتش می گیرد .داغ می شوم ....بغض گلویم را می گیرد ....وقتی به تکه : ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم! می رسد تمام وجودم شعله می شود ....احساس ایرانی بودن تمام عیار به من دست می دهد.در کنار این همایش یک گشت دریایی بسیار جالب و مهیج هم بود که با کشتی مسافربری فیروزه انجام شد و
واقعا لذت بخش بود تا حالا اینقدر لذت نبرده بودم! جلوی عرشه کشتی نشسته بودم و ام پی تری پلیر هم توی گوشم بود و آهنگ " کریستف کلمب" " ونجلیز" هم پخش می شد... باد مخالف توی موهام می زد و کشتی با تمام سرعت ینه امواج را می شکافت ! ردکف آلود سفیدی در پهنه خلیج فارس برجای می ماند و پرچم ایران در این هوا با شکوه تمام در اهتزاز بود.... واقعا لذت بردم.بعد هم اجرای زنده مو سیقی در کابین اصلی کشتی توسط گروه بومی غلامرضا وزان بود و..... در همین اثنا مذاکرات فشرده ای هم با استاندار داشتم که امیدوارم نتایج خود را هرچه سریعتر نشان دهد! روز آخر همایش به دعوت آقای دکتر مصلح رییس کمیسیون کارآفرینی به این کمیسیون دعوت شدمو تا ظهر در این کمیسیون بودم بعد از ظهر تقدیر نامه هایی به نخبگان استان اهدا شد که یکی هم گیر من آمد...
امان از این 77 ها! این هم یه عکس از این تقدیر نامه هه! و یه عکس جدید خودم
که آق رضا درخواست کرده بود براش بفرستم....
موسیقیدان برجسته ایرانی که در لندن تشریف داشتند فکر کنم دانشگاه لندن مراسم بزرگداشتی برای ایشان برگزار کرده بود!یکی از قسمت های عالی این همایش اجرای سرود ملی توسط گروه موسیقی نیروی دریایی ارتش بود که حال و هوای خاصی به مراسم داد .وقتی گروه بعد از سرود ملی سرود ای ایران ای مرز پر گوهر را اجرا کردند .قلبم داشت از سینه بیرون می پرید! نمی دانم چرا من اینقدر به این سرود دلبستگی دارم؟ وقتی این سرود پخش می شود تمام تنم آتش می گیرد .داغ می شوم ....بغض گلویم را می گیرد ....وقتی به تکه : ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم! می رسد تمام وجودم شعله می شود ....احساس ایرانی بودن تمام عیار به من دست می دهد.در کنار این همایش یک گشت دریایی بسیار جالب و مهیج هم بود که با کشتی مسافربری فیروزه انجام شد و
واقعا لذت بخش بود تا حالا اینقدر لذت نبرده بودم! جلوی عرشه کشتی نشسته بودم و ام پی تری پلیر هم توی گوشم بود و آهنگ " کریستف کلمب" " ونجلیز" هم پخش می شد... باد مخالف توی موهام می زد و کشتی با تمام سرعت ینه امواج را می شکافت ! ردکف آلود سفیدی در پهنه خلیج فارس برجای می ماند و پرچم ایران در این هوا با شکوه تمام در اهتزاز بود.... واقعا لذت بردم.بعد هم اجرای زنده مو سیقی در کابین اصلی کشتی توسط گروه بومی غلامرضا وزان بود و..... در همین اثنا مذاکرات فشرده ای هم با استاندار داشتم که امیدوارم نتایج خود را هرچه سریعتر نشان دهد! روز آخر همایش به دعوت آقای دکتر مصلح رییس کمیسیون کارآفرینی به این کمیسیون دعوت شدمو تا ظهر در این کمیسیون بودم بعد از ظهر تقدیر نامه هایی به نخبگان استان اهدا شد که یکی هم گیر من آمد...
امان از این 77 ها! این هم یه عکس از این تقدیر نامه هه! و یه عکس جدید خودم
که آق رضا درخواست کرده بود براش بفرستم....
Saturday, June 23, 2007
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد....
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
آقایون وخانومهای محترم ببخشید! از اینکه کامنت گذاری توی وبلاگ من یه هوا سخته! علتش پهنای باند ایران و خارجی بودن سرور وبلاگ منه.همانطور که دوستان خوب جناب آقای یوسفی و غریبی در کامنت های پر مهرشون فرمودند یه خورده سخته ولی مراحل کامنت گذاری به شرح زیر می باشد:
1: ابتدا کلیک کنید روی کلمه comment
2:صبر کنید تا صفحه لود بشه
3: توی قسمت ادیتور پیغامتون به فارسی یا لاتین را بنویسد
4: اگر می خواهید اسمتان ناشناس بماند در قسمت ناشناس تیک بگذارید وگرنه مشخص کنید که آی دی شما متعلق به کدام سایت است یاهو یا گوگل؟ و آی دی خودتون رو وارد کنید
5: روی کلمه :پابلیش کلیک کنید
6: دعا کنید که سند بشه
ممنون از حوصله شما
آقایون وخانومهای محترم ببخشید! از اینکه کامنت گذاری توی وبلاگ من یه هوا سخته! علتش پهنای باند ایران و خارجی بودن سرور وبلاگ منه.همانطور که دوستان خوب جناب آقای یوسفی و غریبی در کامنت های پر مهرشون فرمودند یه خورده سخته ولی مراحل کامنت گذاری به شرح زیر می باشد:
1: ابتدا کلیک کنید روی کلمه comment
2:صبر کنید تا صفحه لود بشه
3: توی قسمت ادیتور پیغامتون به فارسی یا لاتین را بنویسد
4: اگر می خواهید اسمتان ناشناس بماند در قسمت ناشناس تیک بگذارید وگرنه مشخص کنید که آی دی شما متعلق به کدام سایت است یاهو یا گوگل؟ و آی دی خودتون رو وارد کنید
5: روی کلمه :پابلیش کلیک کنید
6: دعا کنید که سند بشه
ممنون از حوصله شما
Wednesday, June 20, 2007
به یاد علیرضا
امروز دوباره دلم پر از اندوه بود ! یاد دوست - یاد علیرضا -علیرضای خادم الحسین که امروز چهلم این عزیز بود و مراسمی در یوسف آباد خیابان جهان آرا خیابان 33 پلاک 14 طبقه سوم برپا بود .هرچند من نتوانستم به تهران بروم اما به یاد علیرضا فاتحه ای دادم. امیدوارم در آرامش باشی علیرضا جان. ممنون از امین اتمان زاده به خاطر اطلاع رسانی این مراسم. برای خانواده علیرضا هم صبر جزیل آرزو مندم و امیدوارم در شادی های آنها حاضر باشیم
داستان بولیوی
در زمانی که مسابقه استعمار کشورهای کوچک و بزرگ بین دول اروپایی باب شده بود انگلستان بخشی از قوای ماورای بحری خود را به آمریکای لاتین فرستاد تا منادی آزادی و عدالت و از اینجور بامبول بازی ها باشند. اما مردم آزاده بولیوی درس خوبی به اشغالگران دادند.هنگامی که خبر شکست به انگلیس رسید ملکه انگلیس برآشفته شد و فریاد زد نیروی دریایی را بفرستید تا کار را یکسره کند! نخست وزیر با احترام پاسخ داد : علیا حضرتا بولیوی به دریا راه ندارد! ملکه دیگر داشت از کوره در می رفت , یک نقشه خواست و با قیچی کشور بولیوی را از نقشه جدا کرد . و دستور داد از آن پس نقشه های چاپ شده در انگلیس بدون بولیوی چاپ شوند! و بدین ترتیب تا 32 سال بعد که این ملکه زنده بود نقشه های آمریکای لاتین بولیوی نداشت!
حالا حکایت سبد مصرفی خانوار در مملکت ما هم مثل همان بولیوی است .ارگانهای اقتصادی و بانک مرکزی دست به هر کاری زدند خرابتر کردند و بلای تورم گریبان مردم را بدتر و بدتر می فشارد حال برای اینکه در محاسبه ارقام سبد مصرفی خانوار یه جورایی رشد نمایی اعداد را پایین بیاورند اقدام به افزودن کالا هایی جدید در سبد مصرفی کرده اند تا به این وسیله مثلا در اعداد و ارقام اعلامی رشد تورم را مهار کنند! حکایت همان بولیوی است! مثلا آمده اند قیمت کامپیوتر و موبایل یا سیم کارت را وارد سبد مصرفی کرده اند. اگر قیمت کامپیوتر کاهش یافته است .علتش هنر ما نیست بلکه رشد تکنولوژی در ممالک تولید کننده است که هر 6 ماه قیمت آن نصف می شود ! تازه در ایران نصف نمی شود بلکه ثابت می ماند .یعنی تورم 50 درصدی را در این بخش شاهد هستیم! ولی چون مردم عامی از قیمت جهانی کامپیوتر آگاه نیستند دولت هنر دیگران را به نفع خود مصادره نموده است. گویند در زمان رودکی مردی اشعار رودکی را بنام خود می خواند .رودکی او را گفت : ای مرد این اشعار از کیست؟ گفت : از رودکی! گفت تو رودکی را دیده ای؟ گفت: چه می گویی رودکی خود منم!
رودکی خندید و گفت: شعر دزد دیده بودم اما شاعر دزد ندیده بودم! از این به بعد ما با دو نوع تورم روبرو خواهیم بود : تورم بقالی های معمولی و تورم بقالی های خیابان پاستور.موافقین
حالا حکایت سبد مصرفی خانوار در مملکت ما هم مثل همان بولیوی است .ارگانهای اقتصادی و بانک مرکزی دست به هر کاری زدند خرابتر کردند و بلای تورم گریبان مردم را بدتر و بدتر می فشارد حال برای اینکه در محاسبه ارقام سبد مصرفی خانوار یه جورایی رشد نمایی اعداد را پایین بیاورند اقدام به افزودن کالا هایی جدید در سبد مصرفی کرده اند تا به این وسیله مثلا در اعداد و ارقام اعلامی رشد تورم را مهار کنند! حکایت همان بولیوی است! مثلا آمده اند قیمت کامپیوتر و موبایل یا سیم کارت را وارد سبد مصرفی کرده اند. اگر قیمت کامپیوتر کاهش یافته است .علتش هنر ما نیست بلکه رشد تکنولوژی در ممالک تولید کننده است که هر 6 ماه قیمت آن نصف می شود ! تازه در ایران نصف نمی شود بلکه ثابت می ماند .یعنی تورم 50 درصدی را در این بخش شاهد هستیم! ولی چون مردم عامی از قیمت جهانی کامپیوتر آگاه نیستند دولت هنر دیگران را به نفع خود مصادره نموده است. گویند در زمان رودکی مردی اشعار رودکی را بنام خود می خواند .رودکی او را گفت : ای مرد این اشعار از کیست؟ گفت : از رودکی! گفت تو رودکی را دیده ای؟ گفت: چه می گویی رودکی خود منم!
رودکی خندید و گفت: شعر دزد دیده بودم اما شاعر دزد ندیده بودم! از این به بعد ما با دو نوع تورم روبرو خواهیم بود : تورم بقالی های معمولی و تورم بقالی های خیابان پاستور.موافقین
Thursday, June 14, 2007
سئوال علمی خرداد ماه 86
قصد دارم هر ماه یک سئوال علمی توی وبلاگم مطرح کنم و به کسانی که پاسخ درست میدهند هدیه ای به رسم یادبود تقدیم کنم. از سکه مکه خبری نیست! ولی یه یادگاری کوچولو می دهم. لطفا پاسخ هاتون رو به صورت کامنت به همراه آدرس پست الکترونیکتون برام بفرستین.اگه جواب بدین و درست باشه یه یادگاری از طرف من دارین
واما سئوال:
ضخامت حباب صابون تنها به اندازه یک مولکول هستش با این حال ما روی اون بازی رنگ ها رو می بینیم انگار که یه مقدار رنگ دارند روی بدنه حباب حرکت می کنند ( رفتید حموم دقت کنین) برام بگید علت این پدیده چیه؟ ( زیاد مشکل نیست فقط باید یه خورده فکر کنین)؟
واما سئوال:
ضخامت حباب صابون تنها به اندازه یک مولکول هستش با این حال ما روی اون بازی رنگ ها رو می بینیم انگار که یه مقدار رنگ دارند روی بدنه حباب حرکت می کنند ( رفتید حموم دقت کنین) برام بگید علت این پدیده چیه؟ ( زیاد مشکل نیست فقط باید یه خورده فکر کنین)؟
یادبود تین آن من
می دانم که چرا ده روز دیرتر این مطلب را می نویسم اما هدفم این بود که با این کار و دانستن تاریخ امروز یعنی 14 ژوئن تاریخ این واقعه خونین را به یاد بسپارید بله ,4 ژوئن 1989
روزی بود که دانشجویان چینی اقدام به یک تظاهرات ساده در اعتراض به سیاست های دولت کمونیست چین کردند و خواهان اصلاحات شدند. من نمی دونم چرا این دانشجو ها فصل گرما رو واسه این جور کارا انتخاب می کنند ؟ ما خودمون دوره دانشجویی فصل گرما در می رفتیم اما فصل سرما که می شد دست و پا درمی آوردیم!به هرحال بگذریم داشتم میگفتم!چی می گفتم؟
آها...جونم براتون بگه که اون موقع من کلاس چهارم ابتدایی بودم و می رفتم پنجم و خوب یادمه که مجری برنامه گزارش هفتگی که من از جدیتش خیلی خوشم میومد ومیاد! با آب و تاب فراوان گزارش وقایع میدان تین آن من را میداد و اون روز من فهمیدم که چه خبر شده! فیلم ها و عکس های اون واقعه به عنوان سند جنایت دولت ملحد و بی خدای چین مدام از صدا و سیما پخش میشد. مثل حالا نبود که دولت چین مسلمان شده! وما دیگه به کلک و پرش نمی پیچیم! آخه امسال صدا و سیما و مطبوعات از یادآوری مطالب مربوط به این روز تاریخی خودداری کردند.شاید واسه این بود که بد آموزی داشت. شاید هم واسه این بود که دیگه این یکی متحد استراتژیک ما ما رو نفروشه! روسها که خیلی خوب روی ما...!نکنه چینیا هم ما رو کثیف کنند؟ والله!.و اما چین و خرخره ای که دست آمریکا داره!:
جزیره فرمز یا به قول چینی ها: تایپه! که ما ها هم مثل بز توی مطبوعات و محافل ورزشیمون می گیم چین تایپه! اصالتا جزیره ای چینی بود که قبل از جنگ جهانی اول مستعمره انگلیسی ها بود( مثل هنگ کنگ) و بعدش تقدیم یانکی ها شد و پس از انقلاب کمونیستی پایگاه مخالفان دولت مرکزی چین شد.یه جورایی حکم لیان شامپو را داره!( والله می ترسم از این عنوان استفاده کنم چون فردا می بینید یه شرکت شامپو سازی توی بوشهر راه افتاد و اسمش و گذاشتن : لیان شامپو!- دیگه حالم داره از پسوند و پیشوند لیان واسه اسم شرکت ها به هم می خوره! بابا یه نفر یه ابتکاری زد دیگه بسه! یه لطیفه یه بار قشنگه)به علت روابط دیرینه حسنه آمریکا با این بخش رشد اقتصادی سرسام آوری کرد و از این راه درامد قابل توجهی هم بدست آورد که باعث افزایش قدرت حکومت تایوان شد اما به علت قدرت چین هنوز بسیاری از کشورها تایوان رو به رسمیت نمی شناسند و از کلمه چین تایپه برای اون استفاده می کنند.
مسئله تایوان برای دولت کمونیست چین در حکم چشم اسفندیار ه! یعنی هرموقع آمریکا می خواد چین رو در مخمصه بگذاره و از چین امتیازی بگیره یا اون رو به کاری وادار کنه توی خبرها می شنوید که در پارلمان تایوان بحث استقلال مطرح می شه! بعدش چین تایوان رو به اشغال نظامی تهدید می کنه! بعدش تایوان یه قرارداد خرید موشک با آمریکا میبنده و بعدش چین از آمریکا می خواد که : جون بیبیت نفروش! باهات کنار میآم!
و اون وقته که عمو سام از چین امتیاز می گیره ! و قرارداد نظامی با تایوان رو تعلیق می کنه اما یه مانور نظامی با تایوان انجام میده .اونم توی دریای چین! این بازی ( واقعا کلمه بازی برازنده است)
دیگه واسه من تکراری شده! هر وقت توی سازمان ملل یا هر جای دیگه ( مثل شورای امنیت) آمریکا کارش گیر می افته خیلی زود این بازی رو انجام میده وچین همون کاری رو میکنه که آمریکا می خواد مثل قضیه هسته ای ایران!
نمی دونم چرا دوستان ما همشون یه جورایی نامردن؟ شاید خودمون هم یه خورده ای نامردیم خودمون خبر نداریم؟ چون : تو اول بگو با کیان دوستی.....پس آنگه بگویم که تو کیستی
به نظرم حساس بودن چین روی مسئله تایوان من رو یاد حلقه ای که توی دماغ گاو های نر میکنند و از اون طناب رد می کنند می اندازه !
هرچقدر هم گاو سرکش باشه وقتی طناب متصل به دماغشو بگیری و بکشی مثل یه بره رام و مطیع می شه!چرا دوستان انتخابی ما مثل گاو می مونند؟
Tuesday, June 12, 2007
پسر با معرفت
پست امروز راجع به يكي از دوستان منه! عبدالرضا صفري! شايد بشناسيدش ؟ من و عبدالرضا از سال اول دانشكده با هم رفيق گرمابه و گلستان بوديم يا بهتر بگيم : خونه و خوابگاه و دانشكده! اون الان ايران نيست ولي شايعاتي شنيده مي شد كه عبدالرضا نسبت به دوستان قديم بي معرفت شده ولي اون در يك ماراتن نفس گير به من ثابت كرد كه هنوز دود از كنده بلند مي شه و اون با معرفت تر از اين حرفاست! اين چند وقته يه زحمت بزرگ من روي دوش رضا بود كه انصافا سنگ تموم گذاشت و كار منو يه طوري رو به راه كرد كه واقعا ازش ممنونم! هم من هم خانواده من! به اين وسيله سلام هاي گرم خودم و خانواده رو از راه دور بهش مي رسونم .اميدوارم در سفرش به ايران بتونم اين زحمت اون رو جبران كنم. هرچند كه كار بزرگ اون به اين راحتيا تلافي نمي شه! بازهم ازت ممنونم آق رضا
Monday, June 11, 2007
رو به قبله
يكي از بچه ها به من زنگ مي زد ميگفت اين همه راجع به قفقاز مي نويسي بي كاري؟
گفتم : چي مي گي بچه ؟ آينده كل مملكت ما قراره توي قفقاز مشخص بشه اگه اين همه هم راجع به روسيه مطلب آپ مي كنم علتش اينه كه طرف ما فعلا اونه ...بعد هم خيلي نامرده! دلايلش رو هم نوشتم ولي واقعا براي سياست خارجي مملكت متاسفم كه به جاي تكيه بر اصول ثابت و اتكا به خود خواستيم با حمايت قدرت ها در عرصه بين المللي ظاهر بشيم .اوج فاجعه اينجا بود كه بعد از ارائه طرح سپر دفاع موشكي از سوي آمريكا براي حراست از اروپا در برابر موشك هاي ايران تنش بين روسيه و آمريكا به شدت افزايش يافت .
ماهم خيلي خوشحال بوديم كه آره وسط اين دعوا ما هم به يه نون و نوايي مي رسيم! اما فاجعه وقتي اتفاق افتاد كه متحد استراتژيك ما ، روسيه، به آمريكا پيشنهاد داد با همكاري روسيه سپر دفاع در مقابل موشك هاي ايران را در پايگاه راداري روسيه در منطقه قبله واقع در جمهوري آذر بايجان و در ارتفاعات نزديك به مرزهاي ايران مستقر سازد .
اين مسئله براي آمريكا جاي هيچ شك و شبهه اي را باقي نگذاشت و هيچ بحثي را ادامه نداد لذا در برگشت از مسير لهستان وجمهوري چك تنها سه ساعت در اين كشور ها ماند و به سرعت به واشنگتن برگشت. اما اين طرح چرا از سوي روسيه ارائه شد. اول : نشان دادن يك ضرب شست قوي به ايران با اين مضمون: كار هر بز نيست خرمن كوفتن..... يعني زياد براي ما در سياست خارجي و نيروگاه بوشهر سوسه نيا! دوم : اگر لازم باشد ما در روابطمان با غرب به راحتي ايران را قرباني ميكنيم.... يادتان هست در پست مربوط به روسيه اين مطلب را قيد كرده بودم؟
سوم: رادار مستقر در منطقه قبله كه اصلا هم به نام "رادار قبله" ناميده مي شود رو به جنوب مستقر گرديده و از توان بازدارندگي روسيه در اروپا نمي كاهد و از طرفي كل منطقه خاورميانه و شمال اقيانوس هند و حتي شاخ آفريقا و شمال آفريقا را به طور كامل پوشش مي دهد و كليه تحركات را زير نظر مي گير. چهرم : اينكه به آمريكا بگويد هنوز هم بايد شطرنج و ديپلماسي را پيش حاجيت خرس خاكستري ياد بگيري...حاليته؟
اين نكته براي ما يك زنگ خطر بزرگ است زيرا اين بدان معناست كه ما ديگر امكان استفاده از موشك هاي سري شهاب و حتي كاتيوشا را نخواهيم داشت. واين يعني لزوم بازنگري در دكترين دفاعي مملكت.نظر شما چيست؟
Sunday, June 10, 2007
الگوهای من کیا هستند؟
من دوستان خیلی خیلی خاصی دارم.خیلی ها وقتی با دوستاشون دور هم هستند خیلی روابط معمولی دارند.اما خوشبختانه من و دوستان خیلی خاصم وقتی دور هم هستیم معمولا به بحث های فلسفی یا اعتقادی بسیار عمیق مشغول می شیم که توی این بحث ها مباحث خاص اعتقادی و فلسفی مطرح می شه که حوصله دیگران رو اگر باشند سر می بره! این بحث ها بسیار تکنیکی با دیدگاه های کاملا متضاد با هم وبا دیالکتیک خاص هستند که البته همه حاضرین در این مباحث سخنوران چالاک و با مطالعه ای هستند که اگه بخواهی بی مطالعه چیزی بپرونی چنان توی بحث لهت میکنند که دیگه هوس نکنی (این تکه رو بدون تعارف عرض کردم حالا اگه خواستین منو فاکتور بگیرین!)این بحث ها اغلب 10 تا 12 ساعت به طول می انجامند و معمولا از ساعت 5 یا 6 بعد از ظهر پنج شنبه ها تا 6 صبح جمعه طول می کشه و این روزیه که ما تعطیل هستیم
(البته هر هفته نیست و روزهایی که علی رضا اسدی زاده از کارخانه میاد پیش من اتفاق می افته) من و علی در مباحث مختلفی توافق نظر کامل داریم و در مباحث دیگه داراي اختلاف نظر وحشتناکی هستیم .ولی این مباحثه اغلب باعث می شه که دیدگاه های ما تبیین بشه و ایرادات کلامی و دیالیکتیک اون بحث خودش رو تبیین کنه .آخرین بحث ما درباره نظریه سیاهچاله های استیفن هاوکینگ و معاد و قیامت و بعضی آیات قران بود و بحث قدیمی فلسفی حدوث و قدم عالم بود.
البته این مطالب رو نگفتم تا همینجوری صفحه رو پر کنم.بلکه قصد دیگه ای داشتم.روزی یکی از دوستام از من پرسید: علی توی زندگی الگوی خاصی داری؟
جواب به این سئوال خیلی سخت بود,باید بگم من الگو های متعددی دارم که بیان اونها بسیار زمانبره مثلا در مهربانی و توحید دوست دارم مثل عیسی مسیح و ابراهیم خلیل باشم در اعتقاد به خدا و تحمل سختی های اون و عطوفت اجتماعی دوست دارم مثل بزرگترین الگوی خودم محمد (ص) باشم که هم رحمت بود و هم طوفان ودر پیروی از محمد (ص) دوست دارم مثل علی ابن ابیطالب باشم در پرورندون ایده هام دوست دارم مثل اندرو وایلز باشم
an + bn = cn
که زندگی و ازدواج اون برای من مثال خوبیه! اندرو وایلز معاصر ماست و همه در جهان ریاضیات اون رو به خاطر حل آخرین قضیه فرما می شناسند اون یک ایده رو از بچگی پروروند و در میان سالی به موفقیت رسید اون دوست داشتنی ترین ریاضیدانی است که من تا حالا دیدم. اگه بخواین در باره کار و زندگی اون بدونین روی لینک زیر کلیک کنید.
andrew wiles
(البته هر هفته نیست و روزهایی که علی رضا اسدی زاده از کارخانه میاد پیش من اتفاق می افته) من و علی در مباحث مختلفی توافق نظر کامل داریم و در مباحث دیگه داراي اختلاف نظر وحشتناکی هستیم .ولی این مباحثه اغلب باعث می شه که دیدگاه های ما تبیین بشه و ایرادات کلامی و دیالیکتیک اون بحث خودش رو تبیین کنه .آخرین بحث ما درباره نظریه سیاهچاله های استیفن هاوکینگ و معاد و قیامت و بعضی آیات قران بود و بحث قدیمی فلسفی حدوث و قدم عالم بود.
البته این مطالب رو نگفتم تا همینجوری صفحه رو پر کنم.بلکه قصد دیگه ای داشتم.روزی یکی از دوستام از من پرسید: علی توی زندگی الگوی خاصی داری؟
جواب به این سئوال خیلی سخت بود,باید بگم من الگو های متعددی دارم که بیان اونها بسیار زمانبره مثلا در مهربانی و توحید دوست دارم مثل عیسی مسیح و ابراهیم خلیل باشم در اعتقاد به خدا و تحمل سختی های اون و عطوفت اجتماعی دوست دارم مثل بزرگترین الگوی خودم محمد (ص) باشم که هم رحمت بود و هم طوفان ودر پیروی از محمد (ص) دوست دارم مثل علی ابن ابیطالب باشم در پرورندون ایده هام دوست دارم مثل اندرو وایلز باشم
an + bn = cn
که زندگی و ازدواج اون برای من مثال خوبیه! اندرو وایلز معاصر ماست و همه در جهان ریاضیات اون رو به خاطر حل آخرین قضیه فرما می شناسند اون یک ایده رو از بچگی پروروند و در میان سالی به موفقیت رسید اون دوست داشتنی ترین ریاضیدانی است که من تا حالا دیدم. اگه بخواین در باره کار و زندگی اون بدونین روی لینک زیر کلیک کنید.
andrew wiles
سفر به شیراز
روزهای 14و15و16 خرداد ماه را برای شرکت در یک جلسه کاری در شیراز بودم.واین روزها را مهمان یکی از بهترین دوستام به نام رحمان پولادیان بودم.حسابی بهش زحمت داده بودم که همینجا از خودش و خانواده اش عذرمیخوام.ان شا الله بتونم درآینده جبران کنم.اونجا با یه فرشته کوچولو به اسم الیسا آشنا شدم که این فرشته کوچولو هنوز دندون درنیاورده بود.وخیلی دوست داشتنی بود!
يكي از رويايي ترين مراحل اين سفر بازديد از موزه نظامي كاخ عفيف آباد بود كه با عث شد من حسابي حال بيام.انگار داشتم لايه اطلاعات عمومي اسلحه قدم مي زدم! تانك تايگر-مسلسل پ پ ش 41 - مسلسل ام پي 40
و كلي اسلحه تاريخي و كلاسيك ديگه! واقعا ديدني بودند.
همچنین یک روز نهار رو در هتل پارس مهمان خانواده میرزایی از آشناهای قدیمی بودم که مهمانی به مناسبت ازدواج دخترشان سمیرا بود . با سمیرا میرزایی خیلی اتفاقی آشنا شدم و اولین برخوردم با پدر و خا له اون بود که می خواستند برای بوشهر انتقالی بگیرند و خدا منو وسیله کرد تا این کار راه بیفته در حال حاضر سمیرا میرزایی هم با برادر رحمان شرکت تاسیس کرده اند و با یکی از همکارهاش به نام علی عابد ازدواج کرده و مرداد ماه امسال برای مراسم عروسی منو دعوت کرده.براشون آرزوی موفقیت میکنم.در بازدیدی هم که از شرکتشون داشتم نکات خاص کاری رو به اونها گوشزد کردم که امیدوارم در آینده کاریشون به کار بگیرند .شرکت اونها به لحاظ تخصص اونها به خصوص بهمن برادر رحمان از پتانسیل بالایی برخورداره که با مدیریت صحیح میتونن اون رو بارور کنند .فقط یک برنامه ریزی منسجم احتیاج دارند .که ان شا الله موفق خواهند شدمن براشون دعا می کنم.شما چطور؟
يكي از رويايي ترين مراحل اين سفر بازديد از موزه نظامي كاخ عفيف آباد بود كه با عث شد من حسابي حال بيام.انگار داشتم لايه اطلاعات عمومي اسلحه قدم مي زدم! تانك تايگر-مسلسل پ پ ش 41 - مسلسل ام پي 40
و كلي اسلحه تاريخي و كلاسيك ديگه! واقعا ديدني بودند.
همچنین یک روز نهار رو در هتل پارس مهمان خانواده میرزایی از آشناهای قدیمی بودم که مهمانی به مناسبت ازدواج دخترشان سمیرا بود . با سمیرا میرزایی خیلی اتفاقی آشنا شدم و اولین برخوردم با پدر و خا له اون بود که می خواستند برای بوشهر انتقالی بگیرند و خدا منو وسیله کرد تا این کار راه بیفته در حال حاضر سمیرا میرزایی هم با برادر رحمان شرکت تاسیس کرده اند و با یکی از همکارهاش به نام علی عابد ازدواج کرده و مرداد ماه امسال برای مراسم عروسی منو دعوت کرده.براشون آرزوی موفقیت میکنم.در بازدیدی هم که از شرکتشون داشتم نکات خاص کاری رو به اونها گوشزد کردم که امیدوارم در آینده کاریشون به کار بگیرند .شرکت اونها به لحاظ تخصص اونها به خصوص بهمن برادر رحمان از پتانسیل بالایی برخورداره که با مدیریت صحیح میتونن اون رو بارور کنند .فقط یک برنامه ریزی منسجم احتیاج دارند .که ان شا الله موفق خواهند شدمن براشون دعا می کنم.شما چطور؟
Subscribe to:
Posts (Atom)