Tuesday, June 15, 2021

ادامه راه پر فراز و نشیب گرین برق

 در آستانه بیستمین سالروز تاسیس گرین برق هستیم.

 محصولات جدید،فروش آنلاین ، و سطحی جدید از فناوری

را به منازل مردم‌بردیم.

ما را در اینجا تعقیب  کنید.

WWW.GERICO.IR


Saturday, June 05, 2021

 بعد از مدتها تصمیم گرفتم به اینجا سر بزنم ، هدفم اعلام یک مسیر جدید ، ایستاده بر سازه ای است که در بیست سال گذشته ساخته و پرداخته ام. گرین برق، این پژوهش سرای دانش پیشه، اکنون محصولاتش را در بستر آنلاین برای عرضه همگانی مهیا  نموده، و شما می توانید با مراجعه به آدرس زیر این محصولات را تهیه کنید.

www.gerico.ir

Friday, June 15, 2018

سلامی دوباره پس از سالها ..... نمی توانم ننویسم

این روزها اوضاع اقتصادی  سیاسی نظامی و اجتماعی در کل خاورمیانه به نحوی عجیب منقلب و ملتهب است .... البته نه به گونه ای که قابل پیش بینی نباشد. دوستان عزیزی که در خلال سالیان گذشته نوشته های همین وبلاگ را تعقیب می کردند حتما سیر تکاملی اتفاقات را بر مبنای پیش بینی های سال 84 به این طرف من به یاد دارند.... آنچه که متاسفانه اتفاق افتاده صحت همه آن پیش بینی هاست..... یادم می آید آن سالها عده ای از مدیران رده بالای کشور همین وبلاگ را مطالعه می فرمودند و گاها در هنگام ملاقات ها از من به عنوان بد بین و کسی که تمایل به سیاه نمایی اوضاع پویای!!!! کشور دارد یاد می کردند.... که درهمان زمان هم یاد آور می شدم که آنچه بین من و شما حکم خواهد کرد صرفا و صرفا زمان است....
امروزه همه آن پیش بینی های به ظاهر بد بینانه محقق شده اند.... بیایید نگاهی به اتفاقات بیاندازیم:





چقدر باید ما ملت فراموشکار ایران هزینه بپردازیم؟


Sunday, February 21, 2016

گیتار من


گیتار من....

سالها قبل صحنه ای دیدم که تا امروز تفکر درباره اون صحنه دست از سر من بر نداشته.....شاید قبلا لا به لای نوشته های من اون رو خونده باشید یا یادتون مونده باشه....
سال 87 بود اگه اشتباه نکنم...که یک شب جوانی رو دیدم که سر یک کوچه نشسته بود...گیتارش رو آتش زده بود و خیره به شعله های اون نشسته بود و فقط رقص شعله ها رو نگاه می کرد...
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد...
گذشت تا امروز ...که من هم ساز خوش آوای خودم رو نابود کردم....
هرچیزی که شروعی داره لاجرم پایانی داره
به قول نمو در سه گانه ماتریکس:
every thing has a beginning ...has an end!

Thursday, November 05, 2015

بعد از سالها ننوشتن ...... قلمم دوباره سلام

دوستیه ساده ما غیر معمولی شد
نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد
نمیدونم چی شد که وجودم لرزید
دل من این حسو از تو زودتر فهمید
تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم
چه دلیلی داره از تو دست بردارم
بین ما کی بیشتر عاشق من یا تو؟
هرچی شد از حالا همه چیزش با تو
دیگه دست من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری؟
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نزاری
دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد
میدونستم خوبی ولی نه تا این حد
انگاری صد ساله که تورو میشناسم
واسه اینه انقد روی تو حساسم
من احساساتی به تو آدت کردم
هرجا باشم آخر به تو برمیگردم
دیگه دست من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری؟
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نزاری
دیگه دست من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری؟
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نزاری
***

Wednesday, February 12, 2014

به هر آن کجا که باشد.....



به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زین جا

هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم


به کجا چنین شتابان؟

- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را

Sunday, September 15, 2013

به یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب


24 شهریور سالروز درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب را با یاد آن استاد فرزانه و آثار جاویدانش به خاطر می سپاریم.
امروز می خواهم خاطره ای را از یکی از کسانی که کودکی دکتر عبدالحسین زرین کوب را دیده بود بازگو کنم. این خاطره من را به یاد کودکی ابن سینا می اندازد.
سال 78 بعد از فوت استاد زرین کوب سوار اتوبوس شدم و از قضا کنار آقای بسیار پیر و متشخصی نشسته بودم که انضباط و دقت زیاد در نوع پوشش و آداب سخن گفتن ایشان هنوز در ذهن من مانده است. ایشان از من پرسید پسر جوان! می دانی چه کسی رفته و دیگر در جامعه ما نخواهد بود؟ گفتم : متاسفانه شنیدم که دکتر زرین کوب به رحمت خدا رفته است.....آهی کشید و گفت : من از عبدالحسین 10 سال بزرگتر بودم....ودر کلاس نهم درس می خواندم . عبدالحسین هنوز حتی به مدرسه هم نمی رفت ! اما در منزل خودشان خواندن و نوشتن را آموخته بود.....روزی در مدرسه ما بحثی در گرفت بر سر معنی ترکیبی دو کلمه ای که هنوز به یادم هست " ملاز الانباء" ! بین دبیران و دانش آموزان بر سر معنی دقیق این کلمه و جمله ای که این عبارت در آن بود بحث شدیدی در گرفته بود و به هیچ نتیجه ای هم نمی رسیدیم. یکی از دبیران گفت باید بروید و از عبدالحسین نامی در کوچه قدغون بپرسید!
من و چند تن از دانش آموزان درسخوان در معیت چند تن از دبیران از مدرسه عازم کوچه قدغون شدیم و پرسان پرسان از همه سراغ منزل عبدالحسین را گرفتیم که می گفتند بسیار با هوش است! وارد کوچه بن بستی شدیم که پسر بچه ای 5 یا 6 ساله یک چرخ دوچرخه را به جلوی خود انداخته بود و با یک ترکه ضرباتی به آن می زد و آنرا در کوچه به حرکت در می آورد ....سری تراشیده و لباس هایی قدیمی به تن داشت! از او پرسیدیم می خواهیم عبدالحسین را ببینیم ! این آدرس را به ما داده اند....بی آنکه حواسش را از بازیش بردارد گفت : منم ! چه کار دارید؟ ......دبیر ما با حالتی مستاصل گفت: نه بچه جان ! عبدالحسین را می خواهیم ببینیم!!! همان که می گویند در صرف و نحو و معنی بسیار می داند!!! 
گفت : منم! اگر کاری دارید بگویید که من مشغول بازی هستم!!!
دبیرمان که هنوز باور نمی کرد با حالتی ناباورانه و مستاصل پرسید: اگر راست می گویی بگو ببینم!! " ملاز الانباء " یعنی چه؟ ..... عبدالحسین بی آنکه سرش را از بازیش بردارد چوبی به چرخ دوچرخه زد و گفت: یعنی " تکیه گاه ملت " !!!!!
ما هاج و واج مانده بودیم و جمله ای که حالا معنای آن برای ما آشکار شده بود و کودکی که در پیچ کوچه چرخید و رفت!!! 
.
.
.
این چنین مرد بزرگی که از کودکی بارقه بزرگی در پیشانیش پیدا بود در روزی چون امروز دار فانی را وداع گفت!
با احترام به استاد زرین کوب- علی صانعی
1



Friday, July 12, 2013

دختر است !!! کم سن است!!! ممیز نیست!!! .......نیمه عقل است!!! اما از صدتا طالبان و ملای افغانی با شعورتر است!!!


ملاله یوسف زی، دختر نوجوان و محصل پاکستانی  که سال گذشته از جانب طالبان هدف گلوله قرار گرفت، روز جمعه ۱۲ ژوئیه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، این دختر نوجوان پاکستانی در نخستین سخنرانی خود پس از سوء قصد سال گذشته طالبان گفته است:«بیاید قلم و کتاب هایمان را برداریم. آنها قویترین سلاح های ما هستند. یک کودک، یک معلم، یک کتاب و یک قلم می‌تواند دنیا را تغییر دهد. تحصیل دانش تنها راه حل است.»

ملاله یوسف زی یکی از فعالان حق آموزش برای دختران در پاکستان، به دلیل پافشاری بر حضور در کلاس های درس در اکتبر سال گذشته در حالی که در خودروی حامل دختران مدرسه بود،  در منطقه «سوات ولی» در شمال شرقی پایتخت پاکستان، هدف افراد مسلح وابسته به طالبان قرار گرفت  و از ناحیه سر مجروح شد.

ملاله که در سالروز ۱۶ سالگی اش و با حضور بیش از هزار نوجوان از ۱۰۰ کشور جهان در نشست سازمان ملل سخنرانی می‌کرد ، گفت:«آنها به سوی دیگر همکلاسی هایم  نیز تیراندازی کردند. آنها خیال می کردند با گلوله ها می توانند ما را ساکت کنند. ولی آنها شکست خوردند.»

این دختر پاکستانی  در ادامه گفت :«تروریست ها خیال می کردند می توانند اهداف و آمال مرا تغییر دهند، اما تنها چیزی که در زندگی ام تغییر کرده است: مرگ ضعف،‌ترس و نا امیدی و تولد شهامت و قدرت است.»

ملاله یوسف همچنین از رهبران جهان خواست آموزش اجباری و رایگان برای همه کودکان جهان را عملی کنند.

وی همچنین گفت:‌ «من اینجا علیه کسی نیستم و برای انتقام از طالبان یا هر گروه تروریستی دیگر حرف نمی زنم. من اینجا از حق تحصیل برای همه کودکان حرف می زنم.»

ملاله یوسف زی تصریح کرد:«من  خواهان  آموزش و پرورش برای همه فرزندان طالبان، تروریست ها و افراط گرایان هستم.»

بان کی مون ، دبیر کل سازمان ملل نیز در این نشست ویژه شرکت کرده بود .

به گزارش خبرگزاری رویترز، این دختر پاکستانی نامه ای با امضای چهار میلیون نفر به بان کی مون ارائه کرده است . در این نامه  امضا کنندگان خواستار کمک رهبران جهان به ۵۷ میلیون کودک محروم از تحصیل شده اند.

-- 

Thursday, May 30, 2013

آیا می توان بدون عربده چاقو و انفجار و قتل و آدمکشی مسلمانی را به دیگران نشان داد؟ ...پاسخ: بله!!! این اسلامی است که من دوست دارم!!!!

استقبال مسجد شهر یورک از تظاهرات علیه اسلام با چای و بیسکویت

عصر ایران : مدیران یکی از مساجد بریتانیا با چای و بیسکویت از شرکت کنندگان در تظاهراتی علیه اسلام استقبال کردند و از آنها خواستند به همراه نمازگزاران چای و بیسکویت بخورند.

به گزارش عصر ایران به نقل از بی بی سی، "تیم جونز" اسقف شهر یورک نیز از این اقدام مسجد شهر تقدیر کرد.
روز چهارشنبه شماری از اعضای سازمان دفاع از انگلیس با برگزاری تظاهرات، به سمت مسجد شهر یورک راهپیمایی کردند.

روز یکشنبه گذشته هم 6 نفر از ا اعضای این سازمان اعتراضات مشابهی را در مقابل مسجد برگزار کردند اما پیش نماز این مسجد آنها را به برگزاری مسابقه فوتبال با نمازگزاران دعوت کرده بود.
 
همزمان با اعتراضات چهارشنبه، حدود 100 نفر از مسلمانان و غیرمسلمان از جمله اسقف شهر در حمایت از مسجد، در مقابل این عبادتگاه مسلمان حاضر شده بودند.

اسقف اضافه کرد: بیسکویت و فوتبال مخلوطی است برای پایان دادن به دشمنی و تندروی.

وی افزود: همیشه می دانستم که این افراد، مردم شجاع و خوب هستند. معتقدم که جهان می تواند از آنچه که در مقابل این مسجد گذشت؛ بیاموزد.

یک عضو شورای محله ای که این مسجد در آن قرار دارد هم گفت:  این لحظه افتخار آمیزی برای شهر یورک است. روزی که مسجد یورک با محبت از دشمنی و خشم استقبال کرد. منظره ای که مسلمانان به گرمی به معترضین چای و بیسکویت ارائه می کنند هیچ گاه از یادم پاک نمی شود.

سازمان دفاع از انگلیس از چند روز پیش با انتشار اطلاعیه هایی در فیس بوک، خواستار برگزاری تظاهرات مقابل مسجد یورک شده بود.
در چند هفته اخیر به دنبال قتل فجیع یک نظامی انگلیسی در حومه لندن به بهانه حمایت از مسلمانان، شمار زیادی از گروه های تندرو به تظاهرات علیه اسلام و مسلمانان پرداختند.

مسجد شهر یورک

اسقف شهر یورک

تصویری از معترضین با نام لیگ دفاع از انگلستان

Tuesday, May 21, 2013

خسته اما پیوسته...ققنوس در راه


امسال روز معلم رو به معلم های کلاس دوو چهارم ابتدایی و پدر و مادر عزیزم واساتید دوره دانشگاه و... تبریک گفتم. خدا حفظشون کنه