سلام
امروز تصميم گرفتم یادی از خودم کنم...یه نگاهی به خودم بندازم و ببینم هنوزم می خوام اونی که هستم باشم یا نه؟ یه نگاه دیگه به توصیف نظامی گنجوی انداختم ...همون موقعی که براي شناختن خودم تفالی به خمسه نظامی زدم... :
سلطان سریر صبح خیزان
سر خیل سپاه اشک ریزان
متواری راه دلنوازی
زنجیری کوی عشقبازی
قانون مغنینان بغداد
بیاع معاملان فریاد
طبال نفیر آهنین کوس
رهیان کلیسیای افسوس
جادوی نهفته دیو پیدا
هاروت مشوشان شیدا
کیخسرو بی کلاه و بیتخت
دل خوش کن صدهزار بی رخت
اقطاع ده سپاه موران
اورنگ نشین پشت گوران
دراجه قلعههای وسواس
دارنده پاس دیر بیپاس
مجنون غریب دل شکسته
دریای ز جوش نانشسته
یاری دو سه داشت دل رمیده
چون او همه واقعه رسیده
با آن دو سه یار هر سحرگاه
رفتی به طواف کوی آن ماه
بیرون ز حساب نام لیلی
با هیچ سخن نداشت میلی
هرکس که جز این سخن گشادی
نشنودی و پاسخش ندادی
آن کوه که نجد بود نامش
لیلی به قبیله هم مقامش
از آتش عشق و دود اندوه
ساکن نشدی مگر بر آن کوه
بر کوه شدی و میزدی دست
افتان خیزان چو مردم مست
آواز نشید برکشیدی
بیخود شده سو به سو دویدی
وانگه مژه را پر آب کردی
با باد صبا خطاب کردی
کی باد صبا به صبح برخیز
در دامن زلف لیلی آویز
گو آنکه به باد داده تست
بر خاک ره اوفتاده تست
سر خیل سپاه اشک ریزان
متواری راه دلنوازی
زنجیری کوی عشقبازی
قانون مغنینان بغداد
بیاع معاملان فریاد
طبال نفیر آهنین کوس
رهیان کلیسیای افسوس
جادوی نهفته دیو پیدا
هاروت مشوشان شیدا
کیخسرو بی کلاه و بیتخت
دل خوش کن صدهزار بی رخت
اقطاع ده سپاه موران
اورنگ نشین پشت گوران
دراجه قلعههای وسواس
دارنده پاس دیر بیپاس
مجنون غریب دل شکسته
دریای ز جوش نانشسته
یاری دو سه داشت دل رمیده
چون او همه واقعه رسیده
با آن دو سه یار هر سحرگاه
رفتی به طواف کوی آن ماه
بیرون ز حساب نام لیلی
با هیچ سخن نداشت میلی
هرکس که جز این سخن گشادی
نشنودی و پاسخش ندادی
آن کوه که نجد بود نامش
لیلی به قبیله هم مقامش
از آتش عشق و دود اندوه
ساکن نشدی مگر بر آن کوه
بر کوه شدی و میزدی دست
افتان خیزان چو مردم مست
آواز نشید برکشیدی
بیخود شده سو به سو دویدی
وانگه مژه را پر آب کردی
با باد صبا خطاب کردی
کی باد صبا به صبح برخیز
در دامن زلف لیلی آویز
گو آنکه به باد داده تست
بر خاک ره اوفتاده تست
ديدم الانم می خوام همین باشم...انرژایز شدم و به کارام رسیدم.... عزت زیاد
5 comments:
سلام
اگر به این شعر عمل کنید یا کشته می یاید بیرون یا می شید "ادیسون وانشتین با هم"
در هر دو حالت نتیجه مثبت هست. "چون چرا؟" به این دلیل که
"کوشش بیهوده به ز خفتگی...
(مثل پدر و مادرها حرف زدم. نه؟)
خداحافظ تا حدود یک ماه دیگه
و نیز دعای عاجل ما برای شما جهت ثبت اختراعات بیشتر و دعای عاجل شما برای ما جهت دفاع و أکسپت مقالات.
Best/M
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
بارک ا... خیلی خوب بود
و عکستان نیز هم.
سلام مهندس جان،
اوه چه عجب، کشور همسایه و چنین سفری در این شرایط!
مدتی است که مطلب جالب شما با عنوان کارآفرینی؛ ثبات اقتصادی- توسعه شهری را می خواسته ام بخوانم، امروز یادآوری شدم که بخوانم و خواندم. نکات آموزنده ای داشت و واقعا استفاده کردم. نگارش چنین مطالبی از زیان کسی که خودش در موضوع عملاً کار کرده اهمیت خاصی دارد. درود بر شما
حضور محترم جناب آقای مهندس علی صانعی
با سلام
نظر به واردی غیبی و لزوم انجام وظیفه به خویشتن، ایجاد یک مرجع دم دستی و البته دوستانه در خصوص دانش کارآفرینی، مقدمات و مظاهر آن آنطور که بشود همیشه از برکات آن با یک اتصال دایال آپ بهره برد مثل یک وبلاگ و یا یک اتاق فکر در نظرم تنویر گردیده و از آنجا که هیچ علمی را غایتی متصور نیست الا به عمل و بنده هنوز هیچ اقدام عملی موفق و مستمر(از آنرو که استمرار موجب پیروزی است) انجام نداده ام و هرچه دوره و ورکشاپ و سخن رانی بوده است در اصفهان را رفته ام و بعضا متن سخنرانی ها را از برم دیدم گویا مثل:
بشوی اوراق گر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد
علم کارآفرینی هم در پای مجلس وعض وکتابخوانی حاصل نمیشود.
لذا خواستم از شما که بقولی :
خود زکوی عشق بازانید نه تماشاگران
رهگذری
بنا بر حدیث نبوی :امرهم شورا بینهم مشورت بطلبم که نظرتان پیرامون یک وبلاگ در بلاگفا که خودم دست بگیرم چیستو یا پیرامون یک think tank
(اتاق فکر) چه فکری دارید؟
پیشاپیش از بذل توجهتان سپاسگذارم.
امید دانش شهرکی
آدینه چهارم تیر
سلام
فقط خواستم تبریک بگم روزتون رو (شنبه مصادف با تولد حضرت علی ع
)
best/M
Post a Comment