Saturday, October 03, 2009

اندر احوال شیخنا عبدالرضا صفری




فی احوال شیخنا عبد الرضا صفری

آن شجاع صفدر صدیق؛ آن حاضر در صحنه ،آن ملعون هر عرصه، آن فتاده در کانادا،آن زرت افکار هر دانا، آن ......ه به دوستی! آن رنگ پریده پوستی! آن رفیق شیرازی ! آن همدم بی رازی ! آن وارد کننده اسبق میوه خارج از فصل....آن............................. ( آقا خانواده نشسته زشته به خدا شما ها رفیق هستید... سردبیر)آن شیر بیشه تحقیق ..آن نامرد نالوتی! کار او کاری عجب بود و واقعات غرائب که خاص او را بود گویند سالی دو بار آفتابی شدی یکبار در زمان انتشار هجویه اولی! و یکبار زمانی که مولانا علی صانعی هجویه اول بزد و آهنگ نگارش ثانی نمود! و چون بیم داشت که مولانا آن یه خورده آبروی  وامانده در دوستی  شیخنا را به ..... بدهد  پس رخ نمودندی و گفتندی: آقا این حرفا چیه ما مخلص بر و بچز هم هستیم...و این گونه بود که بر سر دوستان و مشفقین شیره بمالیدی و آن هجویه ثانی از سر خود دور نمودی چون بدانستی که مولانا علی صانعی مستجاب الدعوه بودی و مرید بسیار داشتی... اما چون این ایام بشد پس دیده شد که شیخنا رفقا را به .....ش حساب ننمودی( اقا اگه یه بار دیگه مجبورم کنی که سانسور کنم همشو پاک می کنما!!! گفته باشم!!! سردبیر)لذا قاطبه مریدان نعره زدندی که زرت!!! بگیر که اومد.... و چنین شد که هجویه ثانی در آستانه انتشار قرار گرفت  و چنین بود که جی کی رولینگ در صف ایستاد تا از اولین نفراتی باشد که نسخه اولای هجویه ثانی را بر دیدگان نهاده و شکر ایزد نماید و به دین اسلام مشرف شود.و چنین شد که مقدمه هجویه ثانی در گرفت و شیخنا عبدالرضا صفری

RGB

 گردید  و چون مریدان چنین حالتی شگفت دیدند نزد مولانا آمدندی که حال شیخ عبدالرض چون باشد و این حالت لاتین به چه معناست؟

مولانا تاملی نمود و روی به آسمان کرد و گفت یعنی رنگی! از زیادت مواد نارنجی و قهوه ای که بر عارض شیخ عبدالرضا نشسته بود و چنین بود که نخستین سطور هجویه ثانی با نام شیخ رنگی آغاز به نگارش شد....

1 comment:

منصوره said...

سلام
پست خیلی بامزه ای بود
هم قلم خوبی دارید و بیشتر از اون حوصله وحشتنااااااااااااک

از آقایان کمی بعید است

best