این پست رو با یک سئوال آغاز می کنم:
برای شما تا حالا اتفاق افتاده که بپرسین چی می شد اگه فلان اتفاق توی زندگی من می افتاد یا چرا این طوری شد؟ یا بعد از یه مدت بفهمید که در اثر یک اتفاق پیش پا افتاده یک حادثه مهم رخ داده؟
من به این نتیجه رسیدم که یک تفاوت بزرگ بین عملکرد ما و عملکرد خدا وجود داره. اونم این موضوع هستش که ما همیشه به دنبال ماشین هستیم. در تعریف ماشین به ما یاد دادند که ماشین وسیله آسان کردن کار هاست.
اما به اعتقاد من خدا با پیچیده کردن کارها و ربط دادن امور بی ربط به هم هنر نمایی می کنه. این موضوع در کار ما انسانها به خصوص در آثار راب گولد برگ مرحوم دیده می شه ...راب گولد برگ یک هنرمند بود که کارش نقاشی کمیک استریپ بود و بعد ها شروع به طراحی ماشین هایی برای دشوار کردن کارهای آسان پرداخت یعنی در چنین طراحی ای ماشینی بهینه بود که کاری ساده را با پیچیده ترین مراحل انجام بدهد مثلا با آب شدن بستنی قطرات شیر به داخل یک سطل می ریخت و بعد باسنگین شدن سطل یک قرقره می چرخید و دسته یک چکش رو می کشید و چکش به یک سری دومینو ضربه می زد و دومینو ها براه می افتادند و در آخرین مرحله اونهایک نخ رو می کشیدند و یک سوزن باد کنک روسوراخ می کرد و از صدای ترکیدن بادکنک آدمی که خواب بود بیدار می شد. این به جای ساعت شماته دار بود...
کارهای راب گولد برگ برای مردم جذابیت زیادی داشت و همین مسئله منجر به این شد تا همه ساله مسابقه ای بین دانشجویان ایالات متحده آمریکا برگزار بشه که به نام جایزه بزرگ گولد برگ مشهوره و دانشجویان سعی می کنند تا ماشین های گولد برگ مانند بسازند که امور ساده رو با ربط دادن موضوعات بی ربط انجام بده.. نکته جالب در طراحی چنین ماشین هایی اینه که در انجام امور هرچه ماشین پیچیده تر باشه مصرف انرژی اون هم پایین تر میاد و این نکته حیرت آوریه شاید به همین علته که به اعتقاد من بزرگترین برنده جایزه راب گولد برگ خود خداست...
اما بشنوید از گلایه های راب گولد برگ... اون می گفت: این کار ابداع من بوده اما چرا هیچ وقت خود من برنده این جایزه نشدم؟ و بالاخره خود گولد برگ هم در یکی از این مسابقات برنده یک جایزه راب گولد برگ شد و هفته بعدش به دیار باقی شتافت...
به نظر شما ..خودتون وسط چند تا ماشین گولد برگ هستین؟
No comments:
Post a Comment