سلام به دوستان خصوصا خانم بهنوش و متئور عزیز
و همه کسانی که ای گفتگوی آنلاین رو تعقیب می کنند و از نظرات خودشون منو بهره مند می کند. تا حالا بحث به جاهای خوبی کشیده شده است.بحثی که هدف من از ارائه اون این بود که می شه سکولار بود و مسلمان هم بود می شه مسلمان بود و متحجر نبود می شه مسلمان بود و به قول حافظ رند بود.
حافظ در بیان مفهوم رندی نکته قشنگی رو می گه:؟
شراب با تو حلال و آب بی تو حرام
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
.
.
این همان مفهومیه که من در نوشته های قبلیم گفتم...هیچ قانونی در جهان وجود نداره مگر آنکه تلقی لذت بخشی از محیط باشه.... مثلا لزوم داشتن حس امنیت به دلیل نفاط ضعف ما ما رو به وضع قوانین مدنی و اجتماعی وا می داره اما اگه بخواهی به نصوص صریح کتب آسمانی بسنده کنی در آن صورت کلاهت پس معرکه است چون قوانین اونها مال دوره ایه که از اینترنت و هواپیما و ماشین و فضا پیما اثری نبود...یا هنوز هیئت بطلمیوسی حاکم بود...اگه خدا می خواست جوری حرف بزنه که مختص زمان ماباشه در اون صورت مختص هیچ زمانی نبود..! چون نه گذشتگان قبول می کردند و نه آیندگان ما!!! اما واقعیت اینه که جهان خالقی داره... و روحی رو در کائنات مستقر کرده که ما وظیفه هممون درک اون روح هستش...واون مهربانیه...اگه قوانین ما توام با مهربانی باشه ( قوانینی که خودمون وضع کنیم - نه اینکه دیکته از کتب آسمانی عهد دقیانوس باشه) در این صورت هیچ منافاتی با روح خواست الهی نداره..اینکه گفته بشه ما برای درک گفته های الهی نیازمند تفسیردیگران هستیم ...مطلب چندان درستی نیست ( همون طور که قبلا گفتم تنها کسی می تونه کلام خدا رو تفسیر کنه که تربیت شده خدا باشه)نه هر کس که بخواهد با اتکا به این موضوع دکان باز کند...زمانی بود که مردم شراب می خوردند و این امر منافاتی با دستورات الهی نداشت ... مردم با همان لبهای آغشته به شراب به نماز می ایستادند و چند سال بعداز بعثت حکم تحریم شراب آمد آیا نماز پیروان صدر اسلام باطل بود؟؟؟ یا قوانین مطلق نیستند؟
آیا اینکه حضرت علی لباس ساده می پوشید اما امام رضا لباس های فاخر و زربفت با یکدیگر تناقض دارند؟ یا اینکه به ما می آموزد : قوانین آن است که در هر مقطعی عقل شما به آن استناد کند...ممکن است گفته شود عقل انسان ناقص است و نیازمند هدایت الهی است اما مگر قوانین الهی همه جامع و مانع بیان شده اند؟ آیا مگر داوود نبی در مورد قضاوت در باب آن 99گوسفند و یک گوسفند اشتباه نکرد همو که صاحب علم لدنی بود و معصوم بود؟ پس بی هیچ ترسی باید قوانینی وضع کرد که در هر مقطع خوشایند بشر باشد ...اما دموکراسی بندی به این امر اضافه می کند" خوشایند اکثریت جامعه باشد" چیزی که دیکتاتور ها آن را بر نمی تابند و خود را در لوای تغییر ناپذیری قوانین الهی محصور می کنند و با توسل به این امر به تخطئه مخالفین می پردازند چیزی که چه در کار موبدان زرتشتی و چه در اعمال وقیح کلیسای قرون وسطی و چه در عصر و چه در عصر های آتی رخ داده و خواهد داد.به همین خاطر سکولاریسم به اعتقاد من پاسدار واقعی روح ارزش های الهی است چرا که خداوند هم می فرماید" و لا تجعلوا ایمانکم دخلا بینکم.." یعنی مسائل ایمانیتان مبنا و ملاک رفتارتان با هم قرار نگیرد.چیزی که سرسری در بیان تفاسیر الهی نا دیده انگاشته می شود... موافقین؟
5 comments:
علی جون سلام،حمیدم.زیرک.میخوام بگم دلم برات تنگ شده.با حرفاتم کاملا که نه،ولی با بیشترش موافقم.فهمیدن و درک کردن حرفات لازمه اش اینه که آدم یکم از دوروبرش خبر داشته باشه و با چشم باز به مسایل نگاه کنه.اونوقت خیلی راحت میفهمه که چی میگی.اونایی که متوجه حرفات نمیشن یا تو باغ نیستن،یا دوست ندارن تو باغ باشن.در آخر میخوام بگم بذار احمد بیایه.... .مخلصیم،فعلا.
man fek mikonam ke tunestim be yek hamgeraE tuie nazaratemun beresim,va in post neshun mide ke kheili nesbat be avale bahs be ham nazaremun nazdik shode:
اگه قوانین ما توام با مهربانی باشه ( قوانینی که خودمون وضع کنیم - نه اینکه دیکته از کتب آسمانی عهد دقیانوس باشه) در این صورت هیچ منافاتی با روح خواست الهی نداره..)
قوانین آن است که در هر مقطعی عقل شما به آن استناد کند...
felan bye.
سلام
راستش فکر کنم حرف من و دوستان دیگه هم از اول همین بود، که قوانین باید منطبق با زمان و شرایط زندگی فرد باشند، باید همخونی با طرز فکر و خواسته های مجریانشون داشته باشند، در غیر این صورت حالت یک اجبار خارجی پیدا می کنند. یعنی این قوانین باید طوری باشند که فرد به راحتی بپذیره و براش درونی بشند، اونها رو بتونه جزیی از زندگی و تضمین کننده بقا و امنیت و آرامش زندگیش بدونه، مثل قوانین اخلاقی و وجدانی که از کودکی آدم به اونها گرایش داره، این قوانین هم باید طوری باشند که با زندگی و دیدگاه اکثریت جامعه همراستا باشن یا طبق گفته دموکراسی خوشایند اکثریت باشند. اعتقادات مذهبی، اعمال و باورهای مذهبی کاملا شخصی هستن، تا وقتی که باورها و طرزفکر من برای جامعه و اطرافیانم تهدید یا خطری نباشه، هیچ کس حتی فرستاده برحق خداوند اجازه نداره چیزیو به من دیکته و اجبار کنه، نهایتا می تونه منو راهنمایی و ارشاد کنه، اونم فقط شخصی که از طرف خدا ماموریت این کارو داشته باشه، نه هر ننه قمری که تو دنیای ما به واسطه یک سری خصوصیات غیرمثبت قدرتی پیدا کرده، یه چادرمشکی سرکرده، و یا یه ریش توپی گذاشته و... و حتی هیات ظاهریش هم هیات ظاهر یه انسان فرهیخته که شایستگی این کارو داشته باشه، نیست، بخواد به من امر و نهی و تعیین تکلیف کنه. اگه نه مسلما باش مقابله میشه. و من فکر می کنم این مسائل را هر عقل سلیمی تایید می کنه، و نیاز به جانبداری از هیچ مرام و مسلکی وجود نداره. هر انسانی مسئولیت اعمال و نیات خودش را برعهده داره. اگر این اعمال منافع همون اکثریت را تهدید بکنه، قوانینی که برای امنیت و سعادت همون اکثریت وضع شدند باید باش برخورد کنند. آیا معنی قوانین الهی که برای سعادت و سلامت بشریت نگاشته شدند، چیزی جز این هست؟ ولی یه چیز خیلی مسخره که وجود داره اینه که من و تو هم که ادعا می کنیم این مساله را باور داریم، نمی تونیم باورهایی که مخالف باورهای خودمون هست را مثل عقاید خودمون محق بدونیم، میدونی چرا؟ چون این افراد خودشونو صاحب اختیار می دونن، و فکر میکنن به اعتبار عقایدشون می تونن برای همه تعیین تکلیف کنند، و هرکسی که موافق با اونا فکر نکنه، به راحتی می تونن هر تصمیمی را دربارش بگیرن، هر بلایی سرش بیارن، حتی از کار بیکارش کنن و در مراتب بالاتر حتی از زندگی محرومش کنند... و همین مسائل باعث میشند کسی که تا چشم باز کرده همین طرز تفکر قرون وسطایی را دیده، و همه جا اونو به اسم دین و مذهب برتر بش معرفی کردن، وقتی به سن تفکر و تشخیص میرسه، با همه چیز سر مخالفت برمیداره، و منکر هر مطلب اعتقادی میشه. من دیدم بچه های 7،8 ساله ای را که می شینند راجع به جود یا عدم وجود امام زمان، دلیل انتخاب حضرت علی به عنوان جانشین پیامبر و مسائلی از این قبیل بحث می کنند، این یعنی قدرت درک و فهم این نسل اونقدر بالا رفته که تقلید صرف و کورکورانه به هیچ وجه براشون پذیرفته نیست، چیزی که آموزش پرورش ما سخت بهش تاکید داره، و اگه این مطلب به بیزاری این بچه ها از تمام مسائل اعتقادی بیانجامه اصلا عجیب نیست... و از این جالب تر ایتکه من و شما که دین خودمونو دین برتر و کامل و جامع می دونیم، که تبعیت از اون ما رو به انسان برتر و متعالی تبدیل می کنه، اعتقادات آدما رو ملاک ارزش گذاری قرار میدیم و به خودمون اجازه میدیم دیگرانیو که پیرو این دین ما نیستن، درحد خودمون ندونیم، و به بیان بهتر کرامت انسانی اونا رو نادیده بگیریم. به نظر شما کجای این طرز فکر به یه انسان متعالی شباهت داره؟
راستی من توامر وبلاگ نویسی به مشکلی برخوردم.نمیدونم چطور میشه کامنتی را حذف کرد، یا بهتر از اون قبل از این که نمایش داده بشند، منتظر تایید باشن. کمکم می کنی؟
ممنون از توجهت
بهنوش
Salam
Merci az rahnamaiit, vali moteasefane be natije naresid. Ghablan ham az mohite dashboard, setting e comment ha ra emtehan karde boodam, ama in gozine ke gofti ra nadidam.
Rasti man faghat shomare khone ra dashtam, ta jaii ham ke yadam miad, chandi pish asbab keshidi o rafti Tehran, dorost nemigam?
movafagh bashi
Post a Comment