Saturday, August 30, 2008

شايد شما هم سئوال كنيد

يك نامه الكترونيكي از يكي از آشناها دريافت كرده بودم كه حيفم اومد متن اون نامه و پاسخ من به اون نامه رو براي همه نگذارم شايد سئوال همه ما باشه:؟

اول متن نامه:؟

سلام

روز وروزگارانتان خوش باد

چند روز گذشته من یه تجربه جدید پشت سر گذاشتم. تو یه کنفرانس بین المللی شرکت داشتم و با شخصیتهای جالبی آشنا شدم. یکی از تا ثیرگذارترین مقاله هایی که ارائه شد، عنوانش مسیر پارادوکس بود. پروفسور آنوین. خیلی جالب حرف می زد. با یه فضاسازی فوق العاده و مطالب خیلی بدیهی ادعایی رو اثبات کردکه اصول خیلی فکرای ما آدما رو زیر سوال می برد. بعد اون سخنرانی مدتی حس می کردم رو ابرا راه میرم. بعضی حرفاش شباهت زیادی به کابوسهای ذهن آشفته من داشت. یه روز که دفتر یادداشتمو ورق می زدم یه جمله دیدم ، تعریف جنابعالی از موجود زنده ؛ " موجود وقتی زنده است که قوانین احتمال را به هم زند..." با خودم گفتم اگه این تعریف درست باشه، سخنرانی استیو آنوین از خیلی موجودات زنده ، زنده تره. با توجه به حرفای ایشون، اطلاعات ما راجع به همین لحظه ای که الان گذشت ، اطلاعات واقعی و قابل استنادی نیست ، چون متعلق به دنیای گذشته است. دیشب وقتی بعد 10 روز میلمو چک کردم، یه ایمیل ازت دیدم. یاد وبلاگت افتادم. بعد از مدتها بش سر زدم. تسلیت و خبر فوت توش موج میزد (جالب اینکه این کنفرانس با بزرگداشت بزرگترین شخصیت معاصر کیفیت همراه بود، پرفسور جوران؛ که سال قبل خودش حضور داشت و امسال یاد و خاطراتش...) ولی خواستم بگم با توجه به صحبتهای آنوین آدمهایی که فوت می کنن، چون متعلق به دنیای گذشته ان ، نباید یادآوریشون باعث ناراحتی بشه. وقتی خوب به ایده هاش دقت می کنی یه کم می ترسی، نمی دونم اگه یه آدم عادی ، نه با توان فکری آنوین، واقعا این ایده را باور داشته باشه ، می تونه به اصول اخلاقی خاصی پایبند بمونه وآدم سالمی باشه یا نه. یا این ایده با بحث پرستش خدا سازگار هست یا نه؟

راستش توی وبلاگت جمله هایی بود که نشون دهنده یه اعتقاد خاص به وجود خدا بود. دوست داشتم بپرسم چطور. یعنی چی باعث همچین اطمینانی میشه. من هیچ وقت نتونستم مثل آدمای دیگه به وجود خدا باور داشته باشم. گه گداری توی زندگی آدم واقعا به وجودهمچین نیرویی احتیاج پیدا می کنه، ولی من توی این موقعیت ها هم به سختی می تونم حتی تو وجود خودم اون نیرو، یا به قول خودت روح خدا رو تشخیص بدم. یعنی هیچ توجیه قابل قبولی براش پیدا نمی کنم. این سوالو من از خیلی آدما دوست دارم بپرسم، ولی با اکثرشون واقعا نمی دونم چطور میشه در این مورد صحبت کرد. در مورد شما این مشکل وجود نداره، چون توی صحبت کردن آدم راحتی هستی. ولی اگه دلت خواست می تونی جواب ندی، چون منوتوی گذشته می شناختی و الان همچین چیزی واقعیت نداره. مثل اینکه شاگرد خوبی واسه آنوین بودم، نه؟؟!!

شب به خیر



اينم جواب من:


سلام

خوبي؟

خيلي خيلي خوشحالم كردي از اينكه اين بحث رو پيش كشيدي.... نمي دونم متوجه يك نكته توي نگارش وبلاگم شدي يا نه آخر هر مطلب غير خبري كه مي نويسم با يك سئوال جمله رو تمام مي كنم...مثلا: شما هم شطرنج بازي مي كنيد؟

مي دوني چرا اين روش نگارش رو انتخاب كردم؟

علتش همون تجربه جديد شماست.... سئوال باعث مي شه دانش و اطلاعات گذشته به يك تكاپو در زمان حال منجر بشه... علماي تحقيق مي گن هر پژوهشي با يك سئوال شروع مي شه و با چندين سئوال ختم مي شه ...با يك زندگي شروع مي شه و با چند زندگي ختم مي شه...اين همون رازي هستش كه دانشمندان رو جوان نگه مي داره... همون چيزي است كه اون جناب پروفسور براي شما تعريف كرده اطلاعات چنانچه متعلق به گذشته باشه از دست رفته است...اما اين چه ربطي به خدا داره؟

اول يك موضوعي رو روشن كنم: اعتقادات ما مردم جهان از دو نقطه مختلف منشا مي گيره: از جانب خودمون و از جانب خدا...متاسفانه اون قطعه اي كه از جانب خدا اومده به شدت توسط غبار بشري پوشيده شده و به اعتقاد من اين همون چيزيه كه ازش بنام تحريف دين ياد ميشه...حالا بيا بررسي كنيم قبل از اديان آسماني ما چي بوديم و الان چي هستيم...اين دوتا رو از هم تفريق كنيم تا بفهميم اصل آموزه هاي الهي چي هستد...

قبل از آموزه هاي الهي:

بشر به چند خدايي اعتقاد داشت:

خداي بزرگ يا اصلي موجودي عصبي مزاج- به شدت كينه اي- حسود -عقده اي- هوس باز -كهنه وروبه پير شدن بود

نمي مرد اما با عث مرگ و نيستي مي شد...يك سري فرزند داشت كه از هوسراني اون با ماده هاي آفريده خودش به وجود مي آمدند و اون ها هم با هوسراني با موجودات مادي ديگه صفات زشت و زيباي ديگه اي رو به وجود مي آوردند كه بعضي وقت ها موجودات ديگه مي تونستند از فرمانشون شونه خالي كنند.

حاضر شدن در پيشگاه چنين خدايي توام بود با ياس و نكبت

اسم هاي گوناگوني هم داشت:

ژوپيتر...آپولو....

بشر با همچين خدايي روبرو بود و پذيرفته بود كه محكومه...

اما آموزه هاي الهي كه اومدن ورق برگشت

خدا يكي بود....هر لحظه نو مي شد مهربان بود فقط مي توانست خلق كند و چون مهربان بود هيچ موجودي را نا بود نمي كرد ولو دشمنانش رو..انقدر عظيم بود كه چيزي نمي تونست در مقابلش تاب بياره.

نه از حسادت در وجودش خبري بود نه كينه نه هوسباز بود نه بچه داشت نه بچه كسي بود...اين خدا به آدمها نويد مي دادكه من كامل هستم و شما رو به گونه اي ساختم كه كامل بشين مثل خودم اونقدر نيكي رو دوست داشت كه مي گفت:

سه تا چيز رو داشته باشيد:

گفتار نيك- كردار نيك- پندار نيك

همه چيز در همين سه تا خلاصه مي شه.

خدا خودش رو شادي معرفي كرد چون زياد تر از هر چيز ديگه اي بود...اصلا غم يعني كمي هر چيز كمي باعث مي شه كه بخيل بشي غمگين بشي حريص بشي و اصلا هر چيز كمي به خاطر ترس از كم بودن و ترس از دست دادنش با عث مي شه كه ناراحت و غمگين بشي...

خدا اومد و گفت مرگي وجود نداره...پس غم هم نبايستي در فراق مردگان وجود داشته باشه.

اما ما به خاطر پيشينه گذشته اعتقادات بشري اومديم و لباس كهنگي رو تن خداي واقعي كرديم و يك خداي جديد ساختيم و دكانها و بازارها از اين اعتقادات بر پا كرديم كه حاصل داد و ستد با چنين خدايي جز غم و اندوه نبوديه نگاه به تقويم بنداز:

سالروز وفات...سالروز شهادت ...به روايتي....به اين روايت...به اون روايت

سري به كتب ادعيه خود ساخته بشر بزن....

ببين از اين دست جملات چقدر توش هست:

العن ( لعنت كن)- بكش - نبخش- مجازات كن- غم - اندوه--بعدش هم چنان تلقين به بشر كردند كه اگر مي خواهي به خدا برسي بايد مغموم و غم زده باشي گريه كني سيل اشك بريزي و....از اين جور مزخرفات

يكي از اسامي خدا شادي هستش



نخوانم يار را شادي كه از شادي گذشتست او

نخواهم صبر گرچه گهي هم كار مي آيد

مسلمانان مسلمانان مسلماني ز سر گيريد

كه كفر از شرم يار من مسلمان وار مي آيد

چطور ممكنه كسي بخواد به خدايي كه همش شادي هستش برسه و مدام اشك بريزه؟ بايد گفت اوني كه بهش برسي و اشك بريزي چيزي جز پليدي و پلشتي و شيطان نيست.

خداوند مثل يك چشمه جوشنده و نو نو است كه اگر كسي يك گام خيلي كوچك به سوي خدا برداره تمام وجودش اميد و شادي مي شه...مثل جادوگران فرعون كه وقتي معجزه موسي رو ديدند گفتند: ما به خدا ايمان آورديم آرزو داريم كه از خطاهاي ما در گذره و ما را ببخشه...ووقتي كه فرعون به اونها وعده انواع شادي ها رو داد اونها زير بار نرفتند و حاضر نشدند اون شادي بزرگ رو با شادي هاي كوچك عوض كنند.

يا خدا به موسي و هارون مي گه هر وقت ترسيديد و غمگين شديد بدونيد كه من با شما هستم...اين شادي را براي شما به ارمغان خواهد آورد و شاد خواهيد بود.

مگر ميشه كسي شاد باشه و حرف شادي آفرين نزنه... كسي كه شراب با خدا بودن رو بچشه مي دونه كه قطار دنيا به ته دره نميره مي دونه كه خدا از همه خطاها چشم پوشي مي كنه... مي دونه كه خدا مي گه كاري با گذشته نداشته باشين چشم هاتون رو به آينده بدوزين گذشته پيش روي شماست...اين ها رو من از خودم در نميارم: توي همون كتب آسمانيه كه بارها و بارها براي ما قل قل كردند اما با يك غبار از آموزهاي ژوپيتري.

مگر خدا نگفته:

كل يوم هو في شان؟=خدا هر لحظه تازه مي شود

انني معكما اسمع و اري؟=من با شما هستم مي بينم و مي شنوم

انني معكم= من با شما هستم

ليذهب عنكم الحزن= خدا مي خواهد كه شما غمگين نباشيد

ان امامكم عقبات= گذشته پيش روي شماست!

هو الذي جعل بينكم موده و رحمه= اوست خدايي كه بين شما دوستي مهرباني را قرار داده

والتفت الساق بالساق والي ربك يومئذ المساق=روزي كه بميريد و ساق هاي شما را بهم بچسبانند به آغوش پروردگارتان باز مي گرديد

يك نفر بياد و تمام انجيل و قران و تورات و زبور و اوستا و ...رو بياره و به من نشون بده كجا خداوند گفته گريه كنيد؟ كجا گفته غمگين باشيد؟ كجا گفته به بهانه هاي مذهبي بنشينيد و گريه كنيد؟

مگر خدا نگفته: ادخلوها بسلام آمنين؟

درون حريم امن خدا با سلام و شادي وارد شويد؟ مگر در حريم خدا غم پيدا مي شه؟

و لا تجعلوا ايمانكم دخل بينكم= ايمانتان را وسيله امرار معاش نكنيد

ببينيد چند نفر به بهانه نوحه خواني و مداحي و .... خودشان را منشا ايمان معرفي مي كنند و پول به جيب مي زنند؟ كجا اينها تعاليم الهي است ...؟

بياييم منصف باشيم...تفكرات الهي خالص با تفكرات ژوپيتري بسيار متفاوت هستند....اينجاست كه علي ع مي فرمايد روزگاري از اسلام جز پوستين وارونه اي بر جا نخواهد ماند...شما شاد هستين يا خير؟

1 comment:

Anonymous said...

Salam
Aval az har chiz begam ke man chand vaghte matalebe bloget ro 2nbal mikonam,kheili az posthat dar morede masaele shakhsi va khunevadegie ke man kari bahashun nadaram,baraye man jahaE ke dar morede falsafe va jahanbini bahs matrah beshe jalebtare,mesle hamin post, dar zemn shoma mano nemishnasi vali man shoma ro ta haddi mishnasam.
Chand ta mozu has ke dus daram nazareto dar moredeshun bedunam:
1-afterall, shoma be haghanyate qoran eteghad dari ya na? magar tuie hamin qoran nayumade ke:
ان الذین کفروا بایات الله لهم عذاب شدید و الله عزیز ذوانتقام
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه
Va ya kheili az ayehaye DgeE ke masaln dar tosife jahannam va… hastan. In khodaye mehrabune shoma gahi ham be nazar kami khashen miad?!
2-in dini ke shoma az un sohbat mikoni ro man tarjih midam esmesho ENSANYAT bezaram, be ebarate dige ensane khubi bash ta be aramesh,shadi va rahaTe vojdan beresi, vali eslam in nist,eslam edeaye edareye jameye basher va tashkil hokumat dare, va tashkil har hokumaT motanazer ba hazfe eddeE degarandishe,che be haq ya nahaq. Kollan be nazar mirese ke shoma bishtar be janbeye shakhsie adyan motaghed hasT?!
3- nazaret dar morede khatme nabovat chie?! Aya ensan be tanhaE mitune masire saadat ro peida kone,va aya adyan abzare kafi ro dar ekhtiaresh gharar dadan?!
Va kheili soale dige ke shayad tuie ye forsate dige ba ham dar moredesh bahs kardim! Merc az tavajohet.