
عشق دریایی کرانه ناپدید کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری بس که بپسندید باید ناپسند
زهر باید خورد انگارید قند نیش باید خورد و انگارید نوش
ما در ره عشق همه گونه ره سپردیم اما دگران طاقت فهم نداشتند.سر به زیر خاک داشتند نگاهی بریده از افلاک ! تن و تن پروری حدیث آنها بود دگران را به همین راه می بردند.این که دیدم نیک گفتم: در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام
من به در گفتم ولیکن بشنوند نکته ها را موبه مو دیوارها
No comments:
Post a Comment