Sunday, September 15, 2013

به یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب


24 شهریور سالروز درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب را با یاد آن استاد فرزانه و آثار جاویدانش به خاطر می سپاریم.
امروز می خواهم خاطره ای را از یکی از کسانی که کودکی دکتر عبدالحسین زرین کوب را دیده بود بازگو کنم. این خاطره من را به یاد کودکی ابن سینا می اندازد.
سال 78 بعد از فوت استاد زرین کوب سوار اتوبوس شدم و از قضا کنار آقای بسیار پیر و متشخصی نشسته بودم که انضباط و دقت زیاد در نوع پوشش و آداب سخن گفتن ایشان هنوز در ذهن من مانده است. ایشان از من پرسید پسر جوان! می دانی چه کسی رفته و دیگر در جامعه ما نخواهد بود؟ گفتم : متاسفانه شنیدم که دکتر زرین کوب به رحمت خدا رفته است.....آهی کشید و گفت : من از عبدالحسین 10 سال بزرگتر بودم....ودر کلاس نهم درس می خواندم . عبدالحسین هنوز حتی به مدرسه هم نمی رفت ! اما در منزل خودشان خواندن و نوشتن را آموخته بود.....روزی در مدرسه ما بحثی در گرفت بر سر معنی ترکیبی دو کلمه ای که هنوز به یادم هست " ملاز الانباء" ! بین دبیران و دانش آموزان بر سر معنی دقیق این کلمه و جمله ای که این عبارت در آن بود بحث شدیدی در گرفته بود و به هیچ نتیجه ای هم نمی رسیدیم. یکی از دبیران گفت باید بروید و از عبدالحسین نامی در کوچه قدغون بپرسید!
من و چند تن از دانش آموزان درسخوان در معیت چند تن از دبیران از مدرسه عازم کوچه قدغون شدیم و پرسان پرسان از همه سراغ منزل عبدالحسین را گرفتیم که می گفتند بسیار با هوش است! وارد کوچه بن بستی شدیم که پسر بچه ای 5 یا 6 ساله یک چرخ دوچرخه را به جلوی خود انداخته بود و با یک ترکه ضرباتی به آن می زد و آنرا در کوچه به حرکت در می آورد ....سری تراشیده و لباس هایی قدیمی به تن داشت! از او پرسیدیم می خواهیم عبدالحسین را ببینیم ! این آدرس را به ما داده اند....بی آنکه حواسش را از بازیش بردارد گفت : منم ! چه کار دارید؟ ......دبیر ما با حالتی مستاصل گفت: نه بچه جان ! عبدالحسین را می خواهیم ببینیم!!! همان که می گویند در صرف و نحو و معنی بسیار می داند!!! 
گفت : منم! اگر کاری دارید بگویید که من مشغول بازی هستم!!!
دبیرمان که هنوز باور نمی کرد با حالتی ناباورانه و مستاصل پرسید: اگر راست می گویی بگو ببینم!! " ملاز الانباء " یعنی چه؟ ..... عبدالحسین بی آنکه سرش را از بازیش بردارد چوبی به چرخ دوچرخه زد و گفت: یعنی " تکیه گاه ملت " !!!!!
ما هاج و واج مانده بودیم و جمله ای که حالا معنای آن برای ما آشکار شده بود و کودکی که در پیچ کوچه چرخید و رفت!!! 
.
.
.
این چنین مرد بزرگی که از کودکی بارقه بزرگی در پیشانیش پیدا بود در روزی چون امروز دار فانی را وداع گفت!
با احترام به استاد زرین کوب- علی صانعی
1



Friday, July 12, 2013

دختر است !!! کم سن است!!! ممیز نیست!!! .......نیمه عقل است!!! اما از صدتا طالبان و ملای افغانی با شعورتر است!!!


ملاله یوسف زی، دختر نوجوان و محصل پاکستانی  که سال گذشته از جانب طالبان هدف گلوله قرار گرفت، روز جمعه ۱۲ ژوئیه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، این دختر نوجوان پاکستانی در نخستین سخنرانی خود پس از سوء قصد سال گذشته طالبان گفته است:«بیاید قلم و کتاب هایمان را برداریم. آنها قویترین سلاح های ما هستند. یک کودک، یک معلم، یک کتاب و یک قلم می‌تواند دنیا را تغییر دهد. تحصیل دانش تنها راه حل است.»

ملاله یوسف زی یکی از فعالان حق آموزش برای دختران در پاکستان، به دلیل پافشاری بر حضور در کلاس های درس در اکتبر سال گذشته در حالی که در خودروی حامل دختران مدرسه بود،  در منطقه «سوات ولی» در شمال شرقی پایتخت پاکستان، هدف افراد مسلح وابسته به طالبان قرار گرفت  و از ناحیه سر مجروح شد.

ملاله که در سالروز ۱۶ سالگی اش و با حضور بیش از هزار نوجوان از ۱۰۰ کشور جهان در نشست سازمان ملل سخنرانی می‌کرد ، گفت:«آنها به سوی دیگر همکلاسی هایم  نیز تیراندازی کردند. آنها خیال می کردند با گلوله ها می توانند ما را ساکت کنند. ولی آنها شکست خوردند.»

این دختر پاکستانی  در ادامه گفت :«تروریست ها خیال می کردند می توانند اهداف و آمال مرا تغییر دهند، اما تنها چیزی که در زندگی ام تغییر کرده است: مرگ ضعف،‌ترس و نا امیدی و تولد شهامت و قدرت است.»

ملاله یوسف همچنین از رهبران جهان خواست آموزش اجباری و رایگان برای همه کودکان جهان را عملی کنند.

وی همچنین گفت:‌ «من اینجا علیه کسی نیستم و برای انتقام از طالبان یا هر گروه تروریستی دیگر حرف نمی زنم. من اینجا از حق تحصیل برای همه کودکان حرف می زنم.»

ملاله یوسف زی تصریح کرد:«من  خواهان  آموزش و پرورش برای همه فرزندان طالبان، تروریست ها و افراط گرایان هستم.»

بان کی مون ، دبیر کل سازمان ملل نیز در این نشست ویژه شرکت کرده بود .

به گزارش خبرگزاری رویترز، این دختر پاکستانی نامه ای با امضای چهار میلیون نفر به بان کی مون ارائه کرده است . در این نامه  امضا کنندگان خواستار کمک رهبران جهان به ۵۷ میلیون کودک محروم از تحصیل شده اند.

-- 

Thursday, May 30, 2013

آیا می توان بدون عربده چاقو و انفجار و قتل و آدمکشی مسلمانی را به دیگران نشان داد؟ ...پاسخ: بله!!! این اسلامی است که من دوست دارم!!!!

استقبال مسجد شهر یورک از تظاهرات علیه اسلام با چای و بیسکویت

عصر ایران : مدیران یکی از مساجد بریتانیا با چای و بیسکویت از شرکت کنندگان در تظاهراتی علیه اسلام استقبال کردند و از آنها خواستند به همراه نمازگزاران چای و بیسکویت بخورند.

به گزارش عصر ایران به نقل از بی بی سی، "تیم جونز" اسقف شهر یورک نیز از این اقدام مسجد شهر تقدیر کرد.
روز چهارشنبه شماری از اعضای سازمان دفاع از انگلیس با برگزاری تظاهرات، به سمت مسجد شهر یورک راهپیمایی کردند.

روز یکشنبه گذشته هم 6 نفر از ا اعضای این سازمان اعتراضات مشابهی را در مقابل مسجد برگزار کردند اما پیش نماز این مسجد آنها را به برگزاری مسابقه فوتبال با نمازگزاران دعوت کرده بود.
 
همزمان با اعتراضات چهارشنبه، حدود 100 نفر از مسلمانان و غیرمسلمان از جمله اسقف شهر در حمایت از مسجد، در مقابل این عبادتگاه مسلمان حاضر شده بودند.

اسقف اضافه کرد: بیسکویت و فوتبال مخلوطی است برای پایان دادن به دشمنی و تندروی.

وی افزود: همیشه می دانستم که این افراد، مردم شجاع و خوب هستند. معتقدم که جهان می تواند از آنچه که در مقابل این مسجد گذشت؛ بیاموزد.

یک عضو شورای محله ای که این مسجد در آن قرار دارد هم گفت:  این لحظه افتخار آمیزی برای شهر یورک است. روزی که مسجد یورک با محبت از دشمنی و خشم استقبال کرد. منظره ای که مسلمانان به گرمی به معترضین چای و بیسکویت ارائه می کنند هیچ گاه از یادم پاک نمی شود.

سازمان دفاع از انگلیس از چند روز پیش با انتشار اطلاعیه هایی در فیس بوک، خواستار برگزاری تظاهرات مقابل مسجد یورک شده بود.
در چند هفته اخیر به دنبال قتل فجیع یک نظامی انگلیسی در حومه لندن به بهانه حمایت از مسلمانان، شمار زیادی از گروه های تندرو به تظاهرات علیه اسلام و مسلمانان پرداختند.

مسجد شهر یورک

اسقف شهر یورک

تصویری از معترضین با نام لیگ دفاع از انگلستان

Tuesday, May 21, 2013

خسته اما پیوسته...ققنوس در راه


امسال روز معلم رو به معلم های کلاس دوو چهارم ابتدایی و پدر و مادر عزیزم واساتید دوره دانشگاه و... تبریک گفتم. خدا حفظشون کنه

Tuesday, March 26, 2013

ما را از او مترسان


سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه می فتد از این سو گه می فتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشه ای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پرزر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوه هاش یا رب تا با کیست آنش
این صورتش بهانه ست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زنده ست از آن جهانش


Tuesday, March 19, 2013

Friday, February 08, 2013

زندگی شاد - زندگی پرمعنا


زندگی شاد چیست؟ زندگی پرمعنا کدام است؟

استیون هاوکینگ می گوید معنای زندگی هر فرد همان است که خود انتخاب می کند

شادی و زندگی معنادار و هدفمند از مهمترین عواملی هستند که مردم خوشبختی خود را با آن می سنجند. با اینکه زندگی شادی و با معنا با هم در ارتباط متقابل هستند اما دانشمندان می گویند این دو کاملا با هم تفاوت دارند.

بیشتر از مجله بی‌بی‌سی فارسیمعروفترین رمزهای ناگشوده دنیامعماهای ناگشوده: از راز عشق تا رمز جنگچیزهایی که مغزمان را 'می‌خراشد'
سلامتی، دوست داشته شدن، موفقیت در کار، بزرگ کردن فرزندانی سالم و خدمت به کشور یا پایبندی به اعتقادات معمولا از رموز خوشبختی و رضایت از زندگی به شمار می روند اما هیچکدام نمی توانند باعث شاد زیستن شوند.

این نتیجه تحقیق روانشناسان دانشگاههای فلوریدا، مینه سوتا و استنفورد است که درویژه نامه "جورنال روانشناسی مثبت" منتشر شده است.

زندگی شاد چیست؟ زندگی پرمعنا کدام است؟

دانشمندان شادی را سعادت ذهنی تعرف می کنند که تاثیری عاطفی مثبت بر فرد می گذارد و این تاثیر در تمام جوامع و فرهنگها یکسان است. شادی می تواند از چیزهای کوچک نشات بگیرد مثلا پیدا کردن گردنبند گمشده یا از رویدادهای وسیعتر مثل پایان گرفتن جنگ. شادی، عواطف و احساسات مثبت و خوشایند با خود می آورد و باعث می شود فرد ارزیابی مثبتی از زندگی خود داشته باشد.

شادی ریشه در غرایز و طبیعت دارد. برآورده شدن نیازها و خواسته ها شادی می آورد، و این اتفاقی است که در تمام حیوانات می افتد.شادی در لحظه و در زمان حال معنی پیدا می کند و "دم را غنیمت است" به نوعی عصاره مفهوم شادی و زندگی در لحظه اکنون است. اما بررسی دانشمندان نشان می دهد شاد بودن ربطی به زندگی معنادار ندارد.

البته شادی و زندگی در لحظه اکنون می تواند عناصری از گذشته را خود داشته باشد اما باز هم از منظر زمان حال به آن نگاه می شود. به همین دلیل است که اگر امروز زندگی دردناکی داشته باشیم، گذشته شاد به ما احساس خوشبختی نمی‌دهد. شادی چون در حال اتفاق می افتد گذراست و ثبات به همراه نمی آورد.


ویکتور فرانکل به انتخاب خود به همراه پدر و مادر و همسرش به اردوگاه کار نازیها رفت

اما زندگی با معنا ریشه ای متفاوت دارد. معنا از ارزشهای فردی و اجتماعی زاییده می شود بنابراین منشاء فرهنگی دارد. معنا از زبان و فرهنگ و نمادها شکل می گیرد و گذشته و حال و آینده را با هم در پیوند و ارتباط معنادار قرار می دهد. با اینکه معنی زندگی از پیگیری اهداف و ارزشها بوجود می آید اما الزاما شادی به همراه نمی آورد. مثلا یک زندانی سیاسی که زیر فشار بازجویی است نمی تواند شاد باشد اما می تواند عمیقا زندگی خود را معنادار ببیند.

معنا در گستره زمان شکل می گیرد، مثلا ازدواج را می توان "نوشته ای بر یک تکه کاغذ" دید یا آن را "پیوند مادام العمر به معشوق" معنا کرد. ماهیت زندگی تغییر و تحول است و معنا دادن به آن راهی است برای ثبات بخشیدن به جریان پرتلاطم زندگی. مثلا احساس یک زوج به یکدیگر مرتب و روز بروز تغییر می کند اما ازدواج به آن معنایی دائمی و ثابت می دهد. در عمل هم ازدواج به تثبیت رابطه کمک می کند چون قطع رابطه را دشوار می کند اما روشن است که ازدواج الزاما زندگی را شادتر نمی کند.

یکی از مهمترین راههای معنا دادن به زندگی پاداش دادن به خود است، از راه برنامه ریزی و تعهد به اجرای آن که نیاز به انضباط فردی دارد.

بنابراین وقتی فرد با فعالیت و درگیریهای روزمره ای که به هم ربط دارند، هدفهایش را پیگیری و برآورده کند در عمل به زندگی خود معنا می‌دهد. تحصیل، کسب مهارت، شکل دادن به رابطه ای جدی و صمیمانه همگی به زندگی معنی می دهند چرا که گذشته و حال و آینده در راستای هدفی مشخص یکپارچه می کند. به نظر دانشمندان هر چه بیشتر برای تحقق این هدفها "خودتان" باشید، زندگی خود را معنی دار تر می بینید.

اما بر اساس این تحقیق، چه عواملی در شادی موثرند و چه معیارهایی به زندگی معنا می دهند؟

سختی زندگی


افرادی که زندگی خود را آسان و به دور از دشواری می بینند شادترند و آنها که زندگی خود را پرمشقت می دانند افراد شادی نیستند.

اما همین ها که با سختی دست و پنجه نرم می کنند زندگی خود را با معنی تر می بینند و شاید دلیل آن این است که برای حصول معنا این افراد باید سختیها و مشقتهای فراوانی را تحمل کنند.

بنابراین وقتی به دشواری یا اسانی زندگی نگاه می کنید در واقع میزان شادی زندگی را می سنجید نه معنی آن را.

سلامتی

سلامتی نیازی همگانی و اولیه است و افراد سالم افراد شادتری هستند. اما سلامتی معنای بیشتری به زندگی نمی دهد. استیون هاوکینگ دانشمند سرشناس کاملا فلج است اما شاید زندگی بسیار معنی دارتری از افراد سالم داشته باشد و تاریخ پر از مثالهایی این چنین است.

احساسات مثبت و منفی

بدیهی است که احساس خوب شادی می آورد و برعکس. اما این تحقیق نشان می دهد احساس خوب زندگی را معنی دارتر نمی کند.

از بین حسهایی که در این تحقیق بررسی شده اند، شاید جالبترین مورد احساس بی حوصلگی باشد. بی حوصلگی بی تردید احساسی ناخوشایند است و خوشحالی نمی آورد اما از طرف دیگر نشانه نبود معنا هم هست، بنابراین فرد بی حوصله نه شاد است نه در طلب معنا.

پول

می گوید پول خوشبختی نمی آورد. این تحقیق نشان می دهد که پول تاثیر شدیدی بر احساس شادی می گذارد اما معنایی به زندگی نمی دهد. خرید ضروریات یا حتی تجملات با شادی رابطه نزدیک دارد و بی ثباتی و بحران اقتصادی لذت از زندگی را کاهش می دهد.

اما دخل و خرج مناسب و هدفمند اثری معکوس دارد. به زندگی معنا می دهد ولی شادی نمی آورد. وقتی می توانید برای آینده فرزندتان پس انداز کنید، قسط خانه را کامل بپردازید یا بدهی خود را تسویه کنید زندگی را معنا دارتر می کند. بنابراین تاثیر پول ارتباط بسیار با ارزشهای فردی دارد و اینکه فرد چگونه خود را در رابطه با پول تعریف می کند.

روابط


کتاب "انسان در جستجوی معنا"ی فرانکل که محصول زندگی او در اردوگاه کار نازیها بود یکی از پرفروش ترین کتابها در دنیا و ایران است

ارتباطهای اجتماعی یکی از عواملی است که هم زندگی را شادتر می کند و هم به آن معنا می دهد. تنهایی یکی از مهمترین عوامل شاد نبودن است. بسیاری از افرادی که در این تحقیق شرکت کرده بودند ارتباط با خانواده و دوستان را معنای زندگی خود می دانستند. به یاد آوردن ساعتها و روزهایی که در تنهایی گذشته و یا احتمال تنها ماندن در آینده تاثیر شدیدی بر شادی دارد.

اما در کمال شگفتی، اینکه چقدر با دوستان یا کسانی که دوستشان داریم وقت می گذرانیم تاثیر زیادی بر شادی ندارد اما به زندگی معنا می دهد. شاید وقت گذراندن با آنها که دوستشان داریم می تواند کار بسیار سختی باشد بنابراین ممکن است خوشحالی زیادی عاید ما نکند. کسانی که در این تحقیق زندگی معنادارتری داشتند روابط را مهمتر از دستاوردهای زندگی شان می دانستند.

بررسی تاثیر روابط بر شادی و معنا، یکی از مهمترین عوامل در این باره را روشن می کند. شادی از منفعتی که از دیگران می بریم زاییده می شود و معنا از آنچه به دیگران می دهیم. "گیرنده" شاد است و "دهنده" زندگی با معنایی دارد. کمک به دیگران زندگی را با معناتر می کند اما مستقیما ما را شاد نمی کند. اگر کمک به دیگران لذت دارد برای این است که زندگی ما معنادارتر می شود. بر اساس این تحقیق فداکاری و از خودگذشتگی تاثیر چندانی بر شادی می گذارد یا اندکی آن را کاهش می دهد اما اهمیت بسیاری در معنادار بودن زندگی دارد.

نکته جالب دیگری که در این تحقیق روشن شد این بود که جرو بحث با دیگران شادی را کم می کند اما به زندگی معنایی بیشتر می بخشد. افراد شاد کمتر تمایل به جر و بحث دارند.

فرزند

بزرگ کردن بچه برای بسیاری از پدرها و مادرها دستاوردی مهم تلقی می شود چرا که نیازمند گذشتن از خود و وقف دیگری شدن است. به همین دلیل برای بسیاری از پدر و مادرهایی که در این تحقیق شرکت کرده بودند بزرگ کردن بچه حتی شادی شان را کمتر کرده بود اما به زندگی شان معنا داده بود. آنها هرچه وقت بیشتری برای فرزندشان گذاشته بودند زندگی معنی دارتری پیدا کرده بودند و این همان چیزی است که به آن "تناقض بچه داشتن" می گویند.

استرس و نگرانی

نیازی به گفتن نیست که استرس و نگرانی شادی را کم می کند اما عجیب این است که به زندگی معنا می دهد. این که چرا چنین است تفسیرهای متفاوتی می تواند داشته باشد. شاید پیوند گذشته و حال و آینده، احتمال خطرهای پیش ِ رو را بیشتر برای فرد آشکار می‌کند و یا استمرار فعالیتهای دشوار و سنگین برای رسیدن به هدفی در آینده دور (که البته تحقق آن تضمین شده هم نیست) برای فرد استرس و نگرانی می آورد ، هرچند که به زندگی اش معنا می دهد.

محققان در پایان نتیجه می گیرند که شادی بیشتر حاصل برآورده شدن خواسته ها و نیازهاست، بخصوص از طرف دیگران و یا حتی با پول خرج کردن. اما معنا بیشتر فراهم کردن برای دیگران است به شیوه و سبک خود فرد. زندگی با معنا بیشتر حاصل برآورده کردن خواسته ها و نیازهای دیگران است، و بیشتر با با تعریفی که فرد از "خود" دارد ربط دارد. خلاقیت و خردمندی و افکار عمیق به زندگی معنی می دهد اما بیشتر با استرس و نگرانی همراه است.


Wednesday, January 09, 2013

تعالی


شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
 
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد،
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!