آقا رضا بچه تورنتو ! بابا بی وفا خبری ازت نیست! یه عکس برات می فرستم توی وبلاگ شاید مارو یادت بیاد ! هر کس دیگه ای هم فهمید این عکس کجاست بگه که شاید اقا رضا هم ما رو یادش بیاد! اینو بزارین به حساب سوال شهریور و مهر ماه با هم دیگه! شما می دونید کجاست؟
Sunday, September 30, 2007
Monday, September 10, 2007
خبر های دل آزار
گاهی وقت ها کسی روی شما تاثیر مثبتی می گذارد نام او شما را به یاد دینی می اندازد که بر گردن شما دارد این ماه دو نفر از کسانی که در زندگی من نقش بسیاری در پر کردن خلا تنهایی من داشتند فوت کردند یکی ایرانی و دیگری فرنگی
اولی :
مردی که کتاب را می فهمید
کتابفروشی خوارزمی مقابل دانشگاه تهران هیچگاه چنین جمعیتی به خود ندیده بود. بیشتر اهالی نشر و پاره ای از اهالی کتاب در ساعت ۹ صبح، مقابل آن جمع آمده بودند؛ در حالی که کرکره کتابفروشی پایین بود، دکور آن تغییر کرده و این بار یکسره سیاه پوش بود.علیرضا حیدری خواجه پور، بنیانگذار انتشارات خوارزمی روز پنجشنبه به هنگام راه پیمایی در میگون بر اثر سکته قلبی درگذشت. او مردی بود که اگر روزی تاریخ نشر ایران نوشته شود، فصل بزرگی به او اختصاص خواهد یافت. در شکل هیچگاه پیش از او کتاب چنین خوش ریخت در نمی آمد و در محتوا پس از انتشارات فرانکلین که بحثش جداگانه است و جای دیگری در تاریخ نشر ایران دارد، هیچ ناشری به پای او نمی رسید؛ در بین ناشران بخش خصوصی هم او نخستین ناشری بود که ویراستاری را بطور جدی وارد کتاب کرد.
من همیشه علاقه ام را به کتاب و کتاب خوانی متاثر از خواندن کتابی که پدرم در سن 9 سالگی به من اهدا کردند می دانم : " رهبر علم" نوشته ایزاک آسیموف - ترجمه دکتر احمد بیرشک چاپ انتشارات خوارزمی! استاد حیدری روحت شاد!
و دومی:
لوچیانو پاواروتی
بزرگترین قدرت صدایی که بشر به چشم دیده است مردی با حنجره ای طلایی که به حق بزرگترین خواننده اپرای تاریخ لقب گرفت . کسی که لحظات تنهایی من در بوشهر مشحون از صدای پر طنین او بود . پاواروتی پس از 50 سال خوانندگی اپرا دار فانی را وداع گفت: مراسم خاکسپاری وی در مودنای ایتالیا زادگاهش! و با حضور رومانو پرودی و بسیاری از بزرگان برگزار شد.امیدوارم خداوند او را هیچ گاه تنها نگذارد چرا که صدایش مرا تنها نگذاشت.
اولی :
مردی که کتاب را می فهمید
کتابفروشی خوارزمی مقابل دانشگاه تهران هیچگاه چنین جمعیتی به خود ندیده بود. بیشتر اهالی نشر و پاره ای از اهالی کتاب در ساعت ۹ صبح، مقابل آن جمع آمده بودند؛ در حالی که کرکره کتابفروشی پایین بود، دکور آن تغییر کرده و این بار یکسره سیاه پوش بود.علیرضا حیدری خواجه پور، بنیانگذار انتشارات خوارزمی روز پنجشنبه به هنگام راه پیمایی در میگون بر اثر سکته قلبی درگذشت. او مردی بود که اگر روزی تاریخ نشر ایران نوشته شود، فصل بزرگی به او اختصاص خواهد یافت. در شکل هیچگاه پیش از او کتاب چنین خوش ریخت در نمی آمد و در محتوا پس از انتشارات فرانکلین که بحثش جداگانه است و جای دیگری در تاریخ نشر ایران دارد، هیچ ناشری به پای او نمی رسید؛ در بین ناشران بخش خصوصی هم او نخستین ناشری بود که ویراستاری را بطور جدی وارد کتاب کرد.
من همیشه علاقه ام را به کتاب و کتاب خوانی متاثر از خواندن کتابی که پدرم در سن 9 سالگی به من اهدا کردند می دانم : " رهبر علم" نوشته ایزاک آسیموف - ترجمه دکتر احمد بیرشک چاپ انتشارات خوارزمی! استاد حیدری روحت شاد!
و دومی:
لوچیانو پاواروتی
بزرگترین قدرت صدایی که بشر به چشم دیده است مردی با حنجره ای طلایی که به حق بزرگترین خواننده اپرای تاریخ لقب گرفت . کسی که لحظات تنهایی من در بوشهر مشحون از صدای پر طنین او بود . پاواروتی پس از 50 سال خوانندگی اپرا دار فانی را وداع گفت: مراسم خاکسپاری وی در مودنای ایتالیا زادگاهش! و با حضور رومانو پرودی و بسیاری از بزرگان برگزار شد.امیدوارم خداوند او را هیچ گاه تنها نگذارد چرا که صدایش مرا تنها نگذاشت.
من پرورده آزادی ام
به مناسبت 28 مرداد می خواستم یک پست اختصاص بدم اما به واسطه نقص در سیستم سرور اینترنتی مرکز بوشهر این کار میسر نشد حالا از جایی دور این پست را می نویسم:
مصدق بزرگ مردی بود که تاریخ ایران تا قیام قیامت همانندی برای او سراغ ندارد و بزرگیش همانند سرود ای ایران ای مرز پر گوهر .....در قلب هر ایرانی نقش بسته! از بزرگی مصدق همان را می توان گفت که امروزه دشمنان سابق او در مقایسه کارهایشان او را سنگ محک قرار می دهند و در باره بزرگی کارهایشان بزرگی قیام ملی شدن صنعت نفت را ملاک قرار میدهند و وقیحانه خود را با این رادمرد مقایسه می کنند.کسی هم نیست به آقایان متوهم بگوید شما هر کاری می کنید با پول نفتی می کنید که مصدق ملیش کرد.وگرنه اگر همین پول را از شما بگیرند که کاسه گدایی دست خواهید گرفت! مصدق تنها نخست وزیری بود که کابینه اش فرهیخته ترین کابینه تاریخ ایران بوده است . همین بس که دکتر محمود حسابی و دکتر فاطمی از وزرای او بودند! همین بس که یک تنه در مجلسی که همه جیره خوار انگلیس و شوروی بودند رای اقلیت 4 نفره را به کرسی نشاند و به گونه ای عمل کرد که الگوی بزرگانی چون جواهر لعل نهرو شد. من منکر این نیستم که مصدق اشتباهاتی هم داشته! اما این اشتباهاتی که ما بر می شمریم خط قرمز او بود او حاضر نبود هیچ انسان توانایی را به واسطه تقابل فکری با خودش از صخنه خذف کند یا برخورد فیزیکی نماید مسئله ای که آمریکا و انگلیس به خوبی از آن بهره برداری کردند و در کودتای " آژاکس" انتقام خود را از مصدق گرفتند تا آن جا که ش ا ه فراری پس از شنیدن خبر کودتا گفت: برای همینه که عاشق آمریکایی ها هستم! ولی همان موقع بسیاری که دستشان از چپاول منافع ملت کوتاه شده بود و امروز بر همسان سازی خودشان با وی می کوشند رذیلانه سکوت پیشه کردند تا مامان بی بی سی اجرشان را بدهد! که خوب هم داد! اما امروز اشک ریختن برای مصدق دیر شده است امروز باید راه او را ادامه داد.به قول شریعتی شهید:
من پرورده آزادیم
مولایم علی است
مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبرو پیشوایم مصدق مرد آزاد
این پست را تقدیم می کنم به پدرم که از کودکی حب علی و دوست داشتن امثال او و بزرگی مصدق را به گونه ای راستین به من آموخت.برای این بزرگ خفته در احمد آباد درودی نثار کنیم
مصدق بزرگ مردی بود که تاریخ ایران تا قیام قیامت همانندی برای او سراغ ندارد و بزرگیش همانند سرود ای ایران ای مرز پر گوهر .....در قلب هر ایرانی نقش بسته! از بزرگی مصدق همان را می توان گفت که امروزه دشمنان سابق او در مقایسه کارهایشان او را سنگ محک قرار می دهند و در باره بزرگی کارهایشان بزرگی قیام ملی شدن صنعت نفت را ملاک قرار میدهند و وقیحانه خود را با این رادمرد مقایسه می کنند.کسی هم نیست به آقایان متوهم بگوید شما هر کاری می کنید با پول نفتی می کنید که مصدق ملیش کرد.وگرنه اگر همین پول را از شما بگیرند که کاسه گدایی دست خواهید گرفت! مصدق تنها نخست وزیری بود که کابینه اش فرهیخته ترین کابینه تاریخ ایران بوده است . همین بس که دکتر محمود حسابی و دکتر فاطمی از وزرای او بودند! همین بس که یک تنه در مجلسی که همه جیره خوار انگلیس و شوروی بودند رای اقلیت 4 نفره را به کرسی نشاند و به گونه ای عمل کرد که الگوی بزرگانی چون جواهر لعل نهرو شد. من منکر این نیستم که مصدق اشتباهاتی هم داشته! اما این اشتباهاتی که ما بر می شمریم خط قرمز او بود او حاضر نبود هیچ انسان توانایی را به واسطه تقابل فکری با خودش از صخنه خذف کند یا برخورد فیزیکی نماید مسئله ای که آمریکا و انگلیس به خوبی از آن بهره برداری کردند و در کودتای " آژاکس" انتقام خود را از مصدق گرفتند تا آن جا که ش ا ه فراری پس از شنیدن خبر کودتا گفت: برای همینه که عاشق آمریکایی ها هستم! ولی همان موقع بسیاری که دستشان از چپاول منافع ملت کوتاه شده بود و امروز بر همسان سازی خودشان با وی می کوشند رذیلانه سکوت پیشه کردند تا مامان بی بی سی اجرشان را بدهد! که خوب هم داد! اما امروز اشک ریختن برای مصدق دیر شده است امروز باید راه او را ادامه داد.به قول شریعتی شهید:
من پرورده آزادیم
مولایم علی است
مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبرو پیشوایم مصدق مرد آزاد
این پست را تقدیم می کنم به پدرم که از کودکی حب علی و دوست داشتن امثال او و بزرگی مصدق را به گونه ای راستین به من آموخت.برای این بزرگ خفته در احمد آباد درودی نثار کنیم
Subscribe to:
Posts (Atom)